خاطرات یک ساحر

(0)

1,690,000ریال

1,521,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
77

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب خاطرات یک ساحر

انتشارات داهی منتشر کرد:
راز شمشیرِ من مثل راز هر فتح دیگری که در زندگی می‌کنیم ساده‌ترین نکته جهان بود با شمشیرم می‌خواهم چه کنم؟!
هیچ وقت در مورد این موضوع چنین فکر نکرده بودم. در مسیر جاده پررمزوراز سانتیاگو تنها چیزی که می‌خواستم بدانم این بود که شمشیرم کجا پنهان شده است. هیچ گاه از خودم نپرسیدم برای چه می‌خواهم پیدایش کنم یا به چه دردم می‌خورد، تمام تلاش من به این مسئله منتهی می‌شد که به پاداش تلاش‌هایم برسم. متوجه این موضوع نبودم که وقتی چیزی را طلب می‌کنیم باید برای رسیدن به آن هدف مشخصی را در ذهن داشته باشیم. تنها دلیل جست وجوی پاداش این است که بدانیم با آن پاداش چه می‌خواهیم بکنیم و این راز شمشیر من بود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب خاطرات یک ساحر اثر پائولو کوئلیو

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

خاطرات یک ساحر از سایت گودریدز امتیاز 3.6 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

خاطرات یک ساحر از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی کتاب خاطرات یک ساحر:

پائولو کوئلیو نویسندهٔ معاصر برزیلی است که رمان‌های او میان مردم کشورهای مختلف طرفداران بسیار دارد. او را تأثیرگذارترین نویسندهٔ عصر ما می‌دانند که میلیون‌ها نسخه از آثارش در 170 کشور جهان به فروش رفته است. «کیمیاگر» معروف‌ترین اثر اوست که تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های جهان در دههٔ پایانی قرن بیستم شد. خاطرات یک ساحر کتابی دیگر از این رمان‌نویس برزیلی است که در سال 1987 منتشر شد. این کتاب خاطرات کوئلیو از سفرش به اسپانیا است که از مسیر شمال اسپانیا به زیارت کلیسایِ جامعِ «سانتیاگو دِ کمپوستلا» یا دشت ستاره رفت که مسافران را از دورترین نقطهٔ جهان مسیحیت به سوی خود می‌کشاند. این کتاب بخشی ماجراجویی و بخشی خودیاری محسوب می‌شود.

واکنش‌های جهانی به کتاب خاطرات یک ساحر:

«کتاب خاطرات یک ساحر، جست‌وجویی جالب به سمت دیدگاهی گسترده از زندگی است.» - دن میلمن، نویسنده

«این کتاب در تعلیق و ماجراجویی پیچیده شده و کلید تسلط بر خودتان را در اختیارتان می‌گذارد...» - بادی‌‌اَندمایند

«در میان نویسندگان آمریکای لاتین تنها آثار گابریل گارسیا مارکز بیشتر از پائولو کوئلیوی برزیلی خوانده می‌شود.» - اکونومیست

چرا باید کتاب خاطرات یک ساحر را بخوانیم؟

کتاب خاطرات یک ساحر سفری خودشناسانه و ماجراجویانه است که کوئلیو به‌عنوان شخصیت اصلی آن قدم به مسیری می‌گذارد که تماماً او را متحول می‌کند. این کتاب درواقع راه را برای رمان پرفروش «کیمیاگر» هموار کرد. از بسیاری جهات این دو جلد با هم همراه هستند و برای درک واقعی یکی، باید آن یکی را نیز بخوانید.

جملات درخشانی از کتاب خاطرات یک ساحر:

«اکنون زمان آن رسیده است در پیشگاه مقدس رام کلام هستی را درک کنی و به چنان قدرتی نائل شوی تا شاهدِ انعکاسِ آن در سراسر جهان باشی. استاد شمشیرِ تازه‌ام را که همچنان در غلاف بود، بالا برد. شعله‌های آتش تِرق‌تِرق صدا می‌کرد و این نشانهٔ خوبی بود؛ زیرا حاکی از آن بود که مراسم باید ادامه می‌یافت. زانو زدم و با دستان خالی شروع به کندنِ زمین پیش‌ رویم کردم. شب دوم ژانویه سال 1986 بود. ما در ایتاتیایا و بر فراز یکی از قله‌های رشته کوه سرادومارِ برزیل بودیم. در نزدیکی ما گونه‌های گیاهی موسوم به آگولاس نکراس (گیاهی با بزرگ‌های سوزنی سیاه) وجود داشت. غیر از من و استادم، همسرم، یکی از شاگردانم، راهنمای محلی و نماینده‌ای از حلقهٔ بزرگ اخوت که انجمنی از فرقه‌های اسرارآمیز جهان بود و سنّت نامیده می‌شد، حضور داشتند و من و استادم را همراهی می‌کردند و ناظر گزینش و انتخاب من در مقام استادِ فرقهٔ رام بودند. دستم را دراز کردم و روی خاک شیار درازی ولی با عمق کم حفر کردم. دستانم را روی خاک گذاشتم و با حالت تمام‌رسمی واژه‌های آیینی را بر زبان آوردم. همسرم به من نزدیک شد و شمشیری به دستم داد که بیش از ده سال از آن استفاده کرده بودم. این شمشیر را در بیش از صدها عملیاتِ جادوگری به کار برده بودم و همیشه همراهم بود. شمشیر را در شیاری که کنده بودم، گذاشتم و روی آن را با خاک پوشاندم و سطح زمین را صاف کردم. در همان حال داشتم به آزمون‌هایی که پشت‌سر گذاشته بودم، مطلب‌هایی که آموخته بودم و احضارهای شگفت‌آوری فکر می‌کردم که با شمشیر قدیمی و صمیمی خود انجام داده بودم. اکنون زمان آن رسیده بود که این شمشیر به آغوش زمین برگردد و تیغهٔ آهنی و دستهٔ چوبی‌اش در خاک از منبع قدرتِ ازلیِ خود بهره‌مند شوند.»

«بلند شد،‌ چمدانش را برداشت و به‌سمت ایستگاه خودروها راه افتاد. مانع‌اش نشدم. همان‌جا سرجایم نشستم و تماشا کردم که چطور بی‌خیال شمشیرم را با خودش می‌برد. هرآن ممکن بود از زیر بغلش بلغزد و روی زمین بیفتد. ناگهان در میانهٔ راه ایستاد و به‌سمت من برگشت. مرا صمیمانه بوسید و چند لحظه بدون اینکه حرفی بزند، به من نگاه کرد. نگاه خیرهٔ او ناگهان به من فهماند اکنون به‌راستی در اسپانیا هستم و دیگر هیچ راه بازگشتی ندارم. بااینکه احتمال شکست‌خوردنم وجود داشت، اما به‌هرحال گام اول را برداشته بودم. در آن لحظه با تمام وجودم او را عاشقانه در آغوش کشیدم؛ درحالی که در آغوشم بود، به تمام مقدساتی که اعتقاد داشتم متوسل شدم و دعا کردم این قدرت به من داده شود تا با شمشیر دوباره نزد همسرم بازگردم. پس از رفتن همسرم صدای زنانه‌ای از میز کناری گفت: «دیدی؟ چه شمشیر قشنگی بود!» صدای مردانه‌ای جواب داد: «غصه نخور! یکی درست شبیه آن را برایت می‌خرم. اینجا توی اسپانیا، فروشگاه‌های محصولات گردشگری هزاران شمشیر مثل این دارند.» بعد از حدود یک ساعت رانندگی، کم‌کم آثار خستگی شب پیش که در وجودم جمع شده بود، ظاهر شد. از آن گذشته گرمای ماه اوت چنان شدید بود که حتی در آن بزرگ‌راه خلوت، کم‌کم خودرو داشت جوش می‌آورد. تصمیم گرفتم مدتی در شهر کوچکی توقف کنم که نامش کنار جاده مشاهده می‌شد: شهرِ مانیومنتو ناسیونال. همان‌طور که از جادهٔ پرشیب منتهی به این شهر بالا می‌رفتم، اطلاعاتم را هم دربارهٔ جاده سانتیاگو مرور می‌کردم.»

«در خیابان اصلی شهر سن ژان پیه دو پور به‌خاطر رژهٔ افراد نقاب‌دار همراه گروهی از نوازندگان جمعیت موج می‌زد. لباسِ همه به رنگ پرچم منطقهٔ باسکِ فرانسه، سرخ، سبز و سفید بود. روز یکشنبه بود. بعد از دو روز رانندگی مداوم، از جشن و سرور مردم لذت می‌بردم، اما باید به دیدن مادام لورد می‌رفتم. با خودرو از میان جمعیت راه باز کردم و در همان حین چند ناسزای بلند به زبان فرانسه به گوشم رسید، اما چاره‌ای نبود. بالاخره خودم را به قدیمی‌ترین نقطهٔ شهر رساندم که محل زندگی مادام لورد بود حتی در ارتفاع‌های پیرنه هم هوا بسیار گرم بود طوری که وقتی از خودرو پیاده شدم، بدنم خیسِ عرق شده بود. دو بار در زدم ولی هیچ‌کس جواب نداد. برای بار سوم در زدم، اما باز هم خبری نشد. سر درنیاوردم. نگران شدم. آخر همسرم گفته بود باید دقیق همان روز به دیدن مادام لورد می‌رفتم. داد زدم، اما باز هم کسی جواب‌گو نبود. با خودم فکر کردم شاید مادام لورد هم برای تماشای جمعیت بیرون رفته باشد، اما فکر دیگری می‌گفت شاید دیر رسیدم و مادام لورد تصمیم گرفته است مرا نپذیرید. در این صورت سفرم به جادهٔ سانتیاگو پیش‌ازشروع به پایان می‌رسید. ناگهان در باز شد و کودکی از خانه بیرون آمد. از جای خود بلند شدم و با زبان فرانسوی دست‌وپاشکسته سراغ خانم لورد را گرفتم. دخترک با لبخند به خانه اشاره کرد. تازه متوجه اشتباهم شدم.»

در کتاب خاطرات یک ساحر چه می‌خوانیم؟

داستانِ خاطرات یک ساحر از سال 1986 شروع می‌شود زمانی که کوئلیو به فرقهٔ رام می‌پیوندد که این کار متعاقباً با شکست مواجه می‌شود. سپس به او گفته می‌شود که باید به کامینو دِ سانتیاگو که یکی از زیارتگاه‌های مسیحیان در شبه جزیرهٔ ایبریا است برود تا شمشیری را که نماد پذیرش او در رده‌های رام است پیدا کند. او باید این کار را انجام دهد تا بینشی نسبت به سادگی زندگی به دست آورد. این سفر پائولو کوئلیو را متحول می‌کند زیرا می‌آموزد ماهیت حقیقت را از طریق سادگی زندگی درک کند. او سفر خود را با همراهی یک راهنما آغاز می‌کند که خودش نیز یکی از اعضای فرقهٔ رام است. در طول سفر، این راهنما تمرین‌های مراقبه‌ای را به او می‌آموزد و او را با برخی از عناصر زمینی‌تر تفکر و فلسفهٔ عرفانی غربی آشنا می‌کند و در مورد عشق و اشکال مختلف آن به کوئلیو می‌آموزد.

حواشی حول محور کتاب:

• این کتاب با عنوان «خاطرات یک مغ» نیز در ایران ترجمه شده است.

• در سال 1997 یک بازی ویدیویی ماجراجویانه بر اساس کتاب خاطرات یک ساحر ساخته شد. متن این بازی ویدیویی را نیز پائولو کوئلیو نوشت. 

اگر از خواندن کتاب خاطرات یک ساحر لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب کیمیاگر اثر محبوب و مشهور نویسندهٔ برزیلی پائولو کوئلیو است. این کتاب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده و داستان پسری نوجوان به نام سانتیاگو است که پس از دیدن یک رویا، تمام گوسفندان خود را می‌فروشد و راهی سفر می‌شود تا بتواند گنجی را که در خواب دیده بیابد. 

• کتاب خیانت اثری متفاوت از پائولو کوئلیو نویسندهٔ برزیلی است. او این بار به سراغ روابط زناشویی رفته است و از زندگی زنی افسرده می‌گوید که در چهارمین دههٔ زندگی‌اش دچار بحران هیجانات دوران جوانی می‌شود و همچنین با خیانت روبه‌رو می‌شود.

• کتاب کنار رودِ پیدرا نشستم و گریستم اثر دیگری از پائولو کوئلیو نویسندهٔ برزیلی است. این کتاب داستانی عاشقانه است که با مضامین مذهبی و فلسفی ترکیب شده است و نویسنده در آن داستان زنِ جوانی به نام پیلار را تعریف می‌کند که زندگی‌اش پس از برخورد با عشق دوران کودکی‌اش برای همیشه تغییر می‌‌کند.

دربارۀ پائولو کوئلیو‌: نویسندهٔ برزیلی

خاطرات يک ساحر

پائولو کوئلیو در سال 1947 در شهر ریودوژانیرو (به‌اختصار: ریو، مرکز ایالت ریودوژانیرو، دومین شهر بزرگ برزیل و سومین منطقه شهری بزرگ آمریکای جنوبی) به دنیا آمد و یکی از پرمخاطب‌ترین و معتبرترین نویسندگان جهان است. او در سال‌های اولیۀ زندگی‌اش علیه تربیت سنتی خودش که بر حسب مذهب کاتولیک بود، می‌شورید. در نتیجه والدینش سه مرتبه او را در بیمارستان روانی بستری کردند. کوئلیو سال 1970 تحصیل در رشتۀ حقوق را رها کرد و به سفر در آمریکای جنوبی، مکزیک، شمال آفریقا و اروپا پرداخت. در سال 1972 به خانه بازگشت و با همکاری رائول سیکساس، خواننده و ترانه‌سرای مشهور برزیلی شروع به نوشتن اشعار پاپ و راک کرد. او در 1974 به اتهام فعالیت‌های خرابکارانه علیه دولت برزیل برای مدت کوتاهی زندانی شد. پس از آزادی مدتی به کار مشغول بود و سپس در سال 1980 دوباره به سفر رو آورد و در سال 1988 کتاب کیمیاگر از او منتشر شد. دور دوم انتشار «کیمیاگر» بسیار موفق‌تر از دور اول بود و هزاران نسخه از کتاب فروخته شد. به گفتۀ کوئلیو، هشت ماه بعد از انتشار مجدد کتاب کیمیاگر، یک جهان‌گرد آمریکایی این کتاب را کشف کرد و توانست ناشری انگلیسی برای ترجمه و انتشار آن پیدا کند. آثار کوئلیثو در بیش از صد و هفتاد کشور منتشر و به بیش از هشتاد و یک زبان ترجمه شده است. او قبل از آنکه به ادبیات بپردازد و نویسندگی را پیشۀ خود سازد، کارگردان تئاتر، نمایشنامه‌نویس، روزنامه‌نگار و آهنگ‌ساز بود. کتاب‌های او روی‌هم‌رفته بیش از 210 میلیون نسخه فروخته‌اند. او در طول زندگی جوایز متعددی از جمله جایزۀ کریستال از مجمع جهانی اقتصاد و نشان معتبر لژیون دونور (chevalier de l'ordre national de la Légion d'honneur) را دریافت کرده است. او در سال 2002 به عضویت آکادمی ادبیات برزیل در آمد و در سال 2007 به‌عنوان پیام‌آور صلح سازمان ملل ملقب شد.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی