کلیات سعدی اهوازی

(0)
نویسنده:

1,590,000ریال

1,351,500 ریال

دفعات مشاهده کتاب
357

علاقه مندان به این کتاب
6

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
4

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب کلیات سعدی اهوازی

انتشارات مرکز منتشر کرد :
این که یک قاب از زندگی‌مان چگونه می‌تواند پس از سال‌ها همراه ما بماند و ما را در مقابل خودش متوقف کند، می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. دلایلی که گاهی با خیره شدن به آن قاب شاید اندکی آشکار شوند شاید هم نه!... تابستان سال اولی که ساکن کوی سعدی شده بودیم همان تابستانی بود که در آن روبرتو باجیو داشت یک‌تنه ایتالیا را در آمریکا قهرمان جهان می‌کرد.
تابستانی که برای ما داغ‌تر از همیشه بود. برای من و فارِس و بهنام و عادل چینکو.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب کلیات سعدی اهوازی اثر مهدی ربی

مهدی ربی داستان‌نویس معاصر ایرانی است که از سال 1383 به‌طور جدی کار بر روی حوزهٔ ادبیات داستانی را شروع کرد. او برای کناب «آن گوشه دنج سمت چپ» در سال 1386 برندهٔ جایزهٔ ادبی «روزی روزگاری» و برندهٔ جایزهٔ «منتقدین مطبوعات ایران» شد. کتاب کلیات سعدی اهوازی: یا با من به مغولستان بیا از این نویسنده در سال 1402 منتشر شد. این کتاب روایت‌ها، خاطرات و افکار ذهن نویسنده است که از دهان پسربچه‌ای از خطهٔ تفت‌زدهٔ جنوب روایت می‌شود. او بخش اعظمی از خاطرات بچه‌های دهه شصتی را به یادتان می‌آورد که زیر آفتاب سوزان و در سرما، تابستان‌ها و زمستان‌ها، در کوچه‌ها و خیابان‌های اغلب خاکی بازی می‌کردند و در همین خیابان‌ها بزرگ شدند.

چرا باید کتاب کلیات سعدی اهوازی را بخوانیم؟

نویسنده در کتاب کلیات سعدی اهوازی، با سبک بدیع و خلاقانه‌اش، پنجره‌ای تازه از داستان را به روی مخاطب می‌گشاید. توصیف‌ها و استعاره‌های نویسنده این کتاب را تبدیل به اثری متفاوت کرده است. اگر به داستان‌های ایرانی علاقه دارید خواندن این کتاب را از دست ندهید.

جملات درخشانی از کتاب کلیات سعدی اهوازی:

«فرض کنید در یک بعد از ظهر تابستانی دلچسب به نمایشگاه عکس یا نقاشی آرتیست مورد علاقه‌تان رفته‌اید. فرض کنید بیش‌ترِ کارهای او را دوست دارید و با لذتی وافر قاب‌ها را چندباره نگاه می‌کنید. اما خودتان هم نمی‌دانید چرا وقتی از یکی از قاب‌ها عبور می‌کنید میل دارید دوباره به سمت آن بازگردید و متوقف شوید. حتی وقتی دارید سایر قاب‌ها را هم نگاه می‌کنید تصویر آن قابِ خاص، تماشای شما را مخدوش کرده است. نمی‌توانید متمرکز شوید. مدام ردی از آن تصویر روی باقی آثار خودنمایی می‌کند. انگار در آن گیر افتاده‌اید. با این‌که تازه از تماشای آن فارغ شده‌اید و تنها به اندازه‌ی دو یا سه قاب از آن فاصله گرفته‌اید دوست دارید دوباره بازگردید و روبروی آن بایستید. امکان دارد حتی وقتی به خانه‌تان بازگشته‌اید یا حتی چند روز بعدش، هنوز این متوقف شدن در شما و با شما باقی بماند بدون آن‌که دلیل خاصی برایش داشته باشید. این‌که یک قاب از زندگی‌مان چگونه می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. دلایلی که گاهی با خیره شدن به آن قاب شاید اندکی آشکار شوند شاید هم نه! بیایید به این قاب خیره شویم. فرض کنید شما پسر بچه‌ی سیزده‌ساله‌ی تقریبا خوش‌قیافه‌ای هستند که با یک شورت فوتبالی سفید که تا پایین زانوهایتان کشیده شده و پیراهن لاجوردی شماره‌ی ده تیم ملی ایتالیا که با حروف لاتین پشت آن حک شده: «روبرتو باجیو» وسط حیاط خانه‌ای ویلایی در محله‌ی «سعدی» اهواز ایستاده‌اید و جلوی شما یک غول تقریبا دو متری سجده کرده است.»

«تابستان‌ها گاهی همراهش می‌رفتم داروخانه. یادم داده بود «گلیسیرین» و «پرمنگنات پتاسیم» را قاطی کنم و آتشفشان کوچکی بسازم. اگر پشه یا مورچه‌ای بالدار توی گوشم می‌رفت با «گلیسیرین فنیکه» دخلش را بیاورم یا اگر دهانم زخم و زیل یا عفونتی داشت از «گلیسیرین یده» استفاده کنم و از همه کاربردی‌تر روی زخم‌های روزانه‌ام که از زمین‌های خاکی و فوتبال با خودم به خانه می‌آوردم، محلول «تنتورید» بریزم. البته این آخری را همیشه تأکید داشت با احتیاط و فقط چند قطره روی محل زخم. این‌ها برای یک نوجوان «کوچه گرد» که در منطقه‌ای بیابانی زندگی می‌کرد حیاتی بود. البته من آن‌ وقت‌ها خیلی متوجهش نبودم. گمان می‌کردم پدرم بیش‌تر دارد سعی می‌کند سرگرمم کند یا ادای دکترها را درآورد. همیشه فکر می‌کردم همه‌ی کسانی که در داروخانه‌ها کار می‌کنند، روپوش سفید می‌پوشند و نسخه به دست، اینور و آنور می‌دوند، کسانی هستند که آرزو داشته‌اند دکتر شوند اما نشده‌اند. کوچه گرد را سرهنگ انداخته بود توی دهان همه. شاکی بود که چرا هر وقت می‌آید توی کوچه، ما آن‌جا هستیم. کمی بعد از ما آمده بودند سعدی. خانه‌شان هنوز کامل نشده بود اما ساکن شده بودند. بازنشسته‌ی ارتش بود و پهن و مرتفع. با پدرم بیش‌تر درباره‌ی دوران جنگ حرف می‌زدند.»

«من واقعا کاری به زن و دخترهایش نداشتم. یعنی راستش آن روزها حالی‌ام نبود که چه کاری می‌توانم داشته باشم. اما او خودش شیپور جنگ را نواخته بود. شجاعی همه‌ی کوچه را برای خودش می‌خواست. انگار حضور ما آزارش می‌داد. چند روز بعدش که همه‌شان با کاپریس قدیمی کویتی‌شان رفته بودند بیرون، با رفقایم چندتایی شیشه‌ی کوکا را شکسته بدیم و همه‌ی مسیر پل ورودی خانه را با شیشه‌های شکسته مین‌گذاری کرده بودیم، دقیق و تمیز روی رد تایرهای شورلت. راستش من چند باری سعی کرده بودم به دخترهایش نگاهی بیندازم اما نه آن‌قدری که سرهنگ تفتش داده بود. شهرهای زیبایی بودند پیچیده در قلعه‌هایی بلند. فقط توانسته بودیم با زحمت رنگ پوستشان را حدس بزنیم. سفید بودند، خیلی سفید. ما سیاه بودیم، خیلی سیاه. یعنی آن روزها توی آفتاب جنوب داشتیم هر روز سیاه‌تر هم می‌شدیم. همان تابستانی که باجیو یک‌تنه نیجریه، بلغارستان و اسپانیا را فتح کرده بود و تا قهرمانی تنها برزیل را مقابل خود داشت، ما هنوز یک‌بار هم نتوانسته بودیم بچه استادها را در سرزمین سبزشان شکست دهیم. ما هر هفته باخته بودیم و هر بار هم کثیف‌تر از بار قبل و حالا کاپیتانشان پیامی فرستاده بود که اگر این بار هم ببازیم دیگر حاضر نیستند با ما بازی کنند.»

تحلیلی بر کتاب کلیات سعدی اهوازی‌:

رمان «کلیات سعدی اهوازی» ۳ فصل یا به قول نویسنده‌اش ۳ باب دارد که به این‌ترتیب‌اند: «باب اول: سعدی»، «باب دوم: بوستان» و «باب سوم: گلستان». نویسنده در نوشتن این کتاب از ظرفیت‌های پنهانی ادبیات داستانی خاصِ داستان‌های روایی استفاده کرده است و سعی کرده از تا جای ممکن سوژه‌ای تکراری را به کار نبرد و با کمک ظرفیت زبانی منطقهٔ جنوب و استفادهٔ به‌جا از طنز، داستانی به‌یادماندنی خلق کرده است. داستان‌های این کتاب بر مبنای روایت است و شما داستان اتفاقاتی را از دید چند نوجوان جنوبی می‌خوانید. این کتاب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است.

اگر از خواندن کتاب کلیات سعدی اهوازی لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب آن گوشه دنج سمت چپ 13 داستان کوتاه از مهدی ربی نویسندهٔ معاصر ایرانی است که برندهٔ جایزهٔ ادبی «روزی روزگاری» شد. او در این کتاب داستان زندگی‌ پسرهای ۲۰ تا ۳۰ ساله را به تصویر کشیده است. او در این کتاب از پیچیدگی روابط انسانی، ارتباطات فرد با دیگر انسان‌ها و احساس خوشبخت‌نبودن انسان‌ها می‌گوید.

• کتاب برو ولگردی کن رفیق مجموعه‌ای از 4 داستان خارق‌العاده اثر مهدی ربی نویسندهٔ معاصر است که کاندید نهایی جایزهٔ گلشیری شد. این کتاب داستان مردم است و از دل جامعهٔ کنونی شکل گرفته. نویسنده در این کتاب زندگی انسان‌های معمولی و درگیری ذهنی و روانی آن‌ها را به تصویر کشیده است.

دربارۀ مهدی ربی: نویسندهٔ کتاب کلیات سعدی اهوازی

مهدی ربی داستان‌نویس معاصر ایرانی در 1359 در اهواز به دنیا آمد. او مدرک کارشناسی‌اش را در رشتهٔ حسابداری و مدرک کارشناسی‌ ارشدش را در رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکدهٔ هنر و معماری اخذ کرد و سپس در رشتهٔ فلسفهٔ هنر به تحصیل خود ادامه داد و مدرک دکترایش را از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران گرفت. او مدرس داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی در دانشکده‌های هنر و معماری، هنرهای زیبا و سینما تئاتر تهران است و از سال 1383 به‌طور جدی وارد حوزهٔ ادبیات داستانی شد. او برای کتاب «آن گوشه دنج سمت چپ» برندهٔ جایزهٔ ادبی روزی روزگاری و منتقدین مطبوعات ایران شد و برای مجموعه داستان «برو ولگردی کن رفیق» برندهٔ جایزهٔ ادبی منتقدان و نویسندگان مطبوعات در 1388 شد.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی