نرفتن

(8)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
1381

علاقه مندان به این کتاب
6

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب نرفتن

انتشارات نودا منتشر کرد:
دستم به نرده ی کنار پله ها بود و آروم تو پله ها می چرخیدم تا به خونه ى عَبِد برسم. چقدر این پله ها عجیب بودن... پله ها جاییه برای فکر کردن و متمرکز شدن روی کاری که می خوای انجام بدی و بعضی وقتا هیچ وقت تموم نمی شن و پله های جادویی خونه ى عبد هم همیشه همین بود. کش می اومدن و ری می کردن و هرچی تلاش می کردی ازشون زودتر عبور کنی، دو تا دوتا هی بچه می کردن و زیاد می شدن. پله ها جون دارن و می فهمن و به هم حسودی می کنن. بعضی وقتا هم قدشون رو همچین می کشن بالا تا نتونی بری روی بعدی. به جنگ با کسی که ازشون بالا میره دارن و یه جنگ داخلی بین خودشون و همیشه منتظرن که بخوری زمین یا روشون سکته کنی و قلبت وایسه. و پله برقی ها هم که بدترن؟ اون ها خیلی موذی و بی سروصدا پشت هم حرکت می کنن و عین گله ی گرگ ها با هم شکار می کن. فقط کافیه که حواست پرت شه و نوک پات بره لای یکیشون، اونوقت همه با هم متحد می شن و می کشنت اون لا و عین چرخ گوشت چرخت می کنن و تا مامور پله برقی سر برسه، هزار تیکه شدی و محو. پله ها هم بی سروصدا به کارشون ادامه می دن. از پله ها بدم میاد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی