بیگانه

بیگانه

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
68

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بیگانه

از شدت گرما عرق روی پیشانیم می رقصید و پایین می آمد نور آفتاب روی تیغه چاقو افتاد و چشم مرا زد انگار کور شده بودم هیچ نمی دیدم. اسلحه را درآوردم به سمت او نشانه رفتم چهار بار پیاپی شلیک کردم هر چهار بار به بدن او اصابت کرده بود و او مانند فیلی روی زمین افتاد.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی