برادران کارامازوف

برادران کارامازوف (2جلدی)

(118)
نشر:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
8660

علاقه مندان به این کتاب
117

می‌خواهند کتاب را بخوانند
13

کسانی که پیشنهاد می کنند
24

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
2

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب برادران کارامازوف

نشر ناهید منتشر کرد؛
اكنون می‌خواهم شرح داستان زندگی قهرمان داستانم، آلكسی فئودوروویچ كارامازوف را آغاز كنم، دو دل هستم، در واقع درست است كه آلكسی را قهرمان كتابم می‌نامم، خوب می‌دانم كه به هیچ‌وجه مرد بزرگی نیست و این‌طور كه پیش‌بینی می‌كنم به طرز اجتناب‌ناپذیری با پرسش‌هایی از این قبیل روبرو خواهم شد: این آلكسی شما چه ویژگی برگزیده‌ای دارد كه او را به عنوان قهرمان داستان‌تان برگزیده‌اید؟ چه كسی او را می‌شناسد و از چه بابت؟ چرا من خواننده باید وقتم را برای مطالعه موقعیت‌های گوناگون زندگی‌اش تلف كنم؟
فروشگاه اینترنتی کتاب 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

برادران کارامازوف 

عکس دو جلد برادران کارامازوف نوشته‌ی فئودور داستایفسکی


ما هم می‌توانیم خوب و نجیب باشیم، اما فقط وقتی که همه چیز بر وفق مرادمان باشد…

برادران کارامازوف یک معمای قتل، یک درام دادگاهی و کاوشی در رقابت‌های وابسته به شهوت است. برادران کارامازوف در واقع مجموعه‌ای از روابط پیچیدۀ خانوادگی بین فئودور پاولوویچ کارامازوف «شرور، احساساتی و خسیس» و سه پسرش، دیمیتری «دمدمی و لذت‌جو»؛ ایوان «سرد و منطقی» و آلیوشا (الکسی) جوان بی‌تجربه با گونه‌هایی گلگون است. داستایفسکی به واسطۀ وقایع گیرای برادران کارامازوف، کل زندگی روسی را به تصویر کشیده که هم اجتماعی‌ است و هم تکاپوی معنوی دارد. او در برادران کارامازوف دورانی را به تصویر کشیده که هم دوران طلایی و هم نقطه عطف غم‌انگیزی در فرهنگ روسیه بود.

هستۀ اصلی برادران کارامازوف را داستایفسکی موقعی که دوران زندان با اعمال شاقه‌اش را در سیبری می‌گذراند از دهان یکی از هم زنجیرهایش شنیده بود برای همین ماجرا خیالی نیست و ریشه در واقعیت دارد. نباید این را یک رمان ساده یا معمولی مثل بقیۀ رمان‌های کلاسیک دیگر در نظر بگیرید وگرنه بحث و گفت‌وگوهای طولانی و غیر ضروری کتاب خیلی زود شما را خسته خواهد کرد. 

برخی افراد، شخصیت و دیدگاه‌های ایوان و راسکولنیکف (شخصیت اصلی رمان جنایت و مکافات داستایفسکی) را شبیه هم می‌دانند. همۀ منتقدها و ادب‌شناسان دنیا برادران کارامازوف را شاهکار داستایفسکی می‌دانند و آن را نه تنها متعلق به روس بلکه متعلق به همۀ ملت‌های جهان دانسته‌اند. در ادامه معرفی و خلاصۀ برادران کارامازوف و توضیحی در مورد شخصیت‌هایش را خواهید خواند تا اگر تصمیم گرفتید رمان برادران کارامازوف را بخوانید پیش زمینۀ خوبی از داستان داشته باشید.

معرفی کتاب برادران کارامازوف اثر فئودور داستایفسکی

رمان برادران کارامازوف اثر نویسندۀ نامی فئودور داستایفسکی‌ست و صالح حسینی آن را ترجمه کرده است. برادران کارامازوف اولین بار بین سال‌های 1879 تا 1880 چاپ شد. حوادث برادران کارامازوف که در قرن نوزدهم در روسیه اتفاق می‌افتد رمان فلسفی پرشوری را شکل می‌دهند که عمیقاً به بررسی سؤالاتی مثل وجود خدا، آزادی اراده و اخلاق می‌پردازد. برادران کارامازوف یک درام اعتقادی است که به مشکلات ایمان، شک و عقل در چارچوب روسیۀ مدرن می‌پردازد و حول طرح موضوع پدرکشی می‌چرخد. برادران کارامازوف به عنوان یکی از برترین آثار ادبیات جهان تحسین همگان را برانگیخته است. با این‌که داستایفسکی در آوریل 1878 شروع به نوشتن یادداشت‌های اولیه‌اش در مورد برادران کارامازوف کرد اما برای مضامین و عناصر برادران کارامازوف از پروژۀ ناتمام قبلی‌اش با عنوان «زندگی یک گناهکار» استفاده کرده است اما داستان برادران کارامازوف بعد از یک اتفاق تراژدی شخصی تغییر کرد.

در ماه می سال 1878 پسر سه سالۀ داستایفسکی، آلیوشا بر اثر صرع درگذشت. غم و اندوه رمان‌نویس در سراسر کتاب برادران کارامازوف آشکار است. داستایفسکی به همین دلیل نیز قهرمان برادران کارامازوف را آلیوشا نامید و همچنین ویژگی‌هایی به این شخصیت داد که مورد تحسین خودش بود. داستایفسکی برادران کارامازوف را به سبک آرام قرن نوزدهمی آغاز کرده، با پس زمینه‌ای پیچیده به معرفی شخصیت‌های اصلی‌اش پرداخته و بلافاصله لحن آن را مشخص می‌کند. او ابتدا عنصر رمز و راز رمانش یعنی «مرگ غم‌انگیز و تاریک» کارامازوف را مشخص کرده و بعد شروع به تعریف عناصر تراژدی، به ویژه تراژدی کارامازوف می‌کند.

داستایفسکی در تمام نوشته‌هایش نشان داد که به روان‌شناسی و به ویژه به ماهیت اقدام‌های متناقض علاقه‌مند است. برای همین بسیاری از شخصیت‌های کتاب‌هایش دست به انجام کارهایی می‌زنند که با شخصیت‌شان سازگاری ندارد. داستایفسکی اغلب این ایده را بررسی کرده تا بفهمد چرا هر کسی به شیوۀ خاصی عمل می‌کند و غالباً عملی را انجام می‌دهد که در ظاهر با طبیعتش همخونی ندارد. مثلاً در همین کتاب برادران کارامازوف، پدر خانواده وقتی سر قبر همسر اولش می‌رود چنان تحت تأثیر قرار می‌گیرد که هزار روبل برای دعا خواندن به صومعه می‌دهد. برای مردی که معمولاً آن‌قدر خسیس است و به خدا هم اعتقادی ندارد این عمل عجیب و متناقض است. داستایفسکی می‌گوید «انگیزه‌های عجیب احساسی و افکار ناگهانی در میان مردم خیلی رایج است.» بعداً نویسنده اضافه کرد که فئودور در کتاب برادران کارامازوف خیلی «شرور و احساساتی» بود و گرچه داستایفسکی هرگز در مورد این کارهای متناقض شخصیت‌هایش توضیحات چندانی نداد اما بخش‌هایی از رمان برادران کارامازوف پُر از این تضادهاست و خواننده باید از این مسئله آگاه باشد.

عکس برادران کارامازوف نوشته‌ی فئودور داستایفسکی

شخصیت‌های داستان
برادران کارامازوف را در واقع راوی‌ای نقل می‌کند که اول شخص است و نامش فاش نشده و نقش یک داستان‌نویس را ایفا می‌کند. راوی رویدادهایی را تعریف می‌کند که هیچ نقشی در آن‌ها ندارد. راوی در برادران کارامازوف اغلب از خود با عنوان «من» یاد می‌کند و لحن نامنظمش یک رد طعنه‌آمیز قابل توجهی بر روی این رمان سنگین باقی می‌گذارد. دیدگاه رمان برادران کارامازوف بین شخصیت‌هایش از جمله آلیوشا، ایوان، دیمیتری و خود راوی تغییر می‌کند. لحن راوی حالت کمدی جدی دارد. خود راوی داستان‌هایش را جدی گرفته و اهمیت پرسش‌هایی را که مطرح کرده درک می‌کند اما با این‌حال آن‌قدر با زبان نوآورانۀ گرمی داستان را تعریف می‌کند که گاهی سردی موضوع پنهان می‌شود.

فئودور پاولوویچ کارامازوف
می‌توان او را یکی از اصلی‌ترین شخصیت‌های رمان برادران کارامازوف دانست. 55 ساله و زمین‌دار مفت‌خوری است که شخصیت لوده‌ای دارد و بسیار شهوت‌ران است. دوبار ازدواج کرده و صاحب سه فرزند پسر شده است. یک فرزند نامشروع به نام پاول فئودوروویچ اسمردیاکوف هم دارد که او را به عنوان خدمتکار خانه استخدام کرده است. نویسنده برای تأکید بر هیولای درون فقدان غرایز پدرانه‌اش را نشان می‌دهد.

او به فرزندانش اهمیتی نمی‌دهد و هرگز به آن‌ها یاد نداده تا از نفرت و کینه دوری کنند؛ او به سادگی وجود فرزندانش را از یاد برده و بعلاوه هر وقت فرزندانش می‌روند بسیار خوشحال می‌شود چون از مسئولیت رها شده و می‌توانست تمام وقتش را به عیاشی بگذراند. نکتۀ قابل توجه داستان این است که از بین سه پسرانش، فئودور از دیمیتری به شدت نفرت دارد چون دو پسر دیگر هیچ تقاضای مالی‌ای از پدرشان ندارند و فقط دیمیتری است که اصرار دارد سهم خود را بگیرد. فئودور که خودش اموالش را از طریق جهیزیه و بالا کشیدن مال و اموال زنش به دست آورده و بسیار خسیس است این‌گونه با دیمیتری درگیر می‌شود.

یکی از ایده‌های داستایفسکی که در سراسر برادران کارامازوف به چشم می‌آید مربوط به جایگاه کودک در جامعه می‌شود. داستایفسکی به وضوح در فصل مربوط به رفتار فئودور با فرزندانش به این مسئله پرداخته است. در واقع بعد از مرگ فئودور و در صحنۀ دادگاه به این موضوع اشاره می‌شود که این قتل به معنای واقعی، پدرکشی نیست چون که فئودور کارامازوف به عنوان پدر هیچ‌وقت رفتار مناسبی نداشته است. برای حمایت از این ایده، داستایفسکی در همان ابتدای برادران کارامازوف شروع به نشان دادن سیاهی و ابتدال مردی می‌کند که قرار است به قتل برسد.

دیمیتری فئودوروویچ کارامازوف
دیمیتری با نام مستعار (میتکا) پسر ارشد فئودور و تنها فرزندش از ازدواج اولش با آدلیدا ایوانونا میوسوف است. دیمیتری هم اخلاقی مشابه پدرش دارد و به دنبال هر سرگرمی و انگیزه‌ای که بتواند با پول بخرد می‌رود. در فصل دوم داستایفسکی به این اشاره می‌کند که دیمیتری تنها کسی میان فرزندان فئودور است که فکر می‌کند دارایی‌هایی دارد و با رسیدن به سن بلوغ مستقل خواهد شد. دیمیتری در طول رمان به یک حس‌گرای افراطی یعنی پسری عاطفی تبدیل می‌شود. تحصیلات خودش را به پایان نرسانده و به جایش به ارتش ملحق شده و در رده‌های نظامی بالا رفته تا افسر شود. 

با این‌حال هیچ نظم و انضباطی ندارد و درگیر یک دوئل می‌شود و تنزل رتبه می‌گیرد. بعداً دوباره ارتقاء درجه می‌گیرد. اما اعمال و عواطفش سیال و در نوسان است. مثلاً اون به طور غریزی از پدرش بیزار است اما خیلی راحت با برادرش آلیوشا دوست می‌شود. او فردی آتشین‌‌مزاج و تندخو است که به راحتی تحت تأثیر احساساتش قرار می‌گیرد. دیمیتری اول قرار است با کاترینا ایوانوونا ازدواج کند اما وقتی عاشق گروشنکا می‌شود ارتباطش را با کاترینا قطع می‌کند. دیمیتری نسبت با برادرانش رابطۀ با‌ثبات‌تری دارد و جنگش با پدرش بر سر ارث و گروشنکا به خشونت تبدیل می‌شود.

ایوان فئودوروویچ کارامازوف
با نام مستعار (وانیا، وانکا، وانچکا) پسر وسط خانواده است و 24 سال دارد. او اولین پسر از ازدواج دوم فئودور است. ایوان عبوس و منزوی و سرد ا‌ست اما از نظر فکری نیز درخشان است. بی‌رحمی وصف‌ناپذیر و رنج بی‌معنی جهان آشفته‌اش کرده است. در سنین پایین به مطالعه علاقه نشان داده و استعداد غیرمعمولی برای یادگیری دارد. همیشه می‌داند که هزینه‌های آموزش‌های اولیه‌اش را شخص دیگری داده است. برای همین به محض این‌که می‌تواند برای تأمین هزینۀ زندگی‌اش شروع به نوشتن نقد کتاب‌ها می‌کند و قبل از رسیدن به زادگاهش مقاله‌ای پرخواننده و مورد بحث دربارۀ دادگاه‌های کلیسایی منتشر می‌کند. این مقاله موضوع گفت‌وگوی راهبان و ایوان در کتاب بعدی است.

رابطۀ ایوان با پدر و برادرانش در ابتدا سطحی است. او پدرش را آدم نفرت‌انگیزی می‌داند و هیچ محبتی نسبت به دیمیتری ندارد. اما از آلیوشا (الکسی) بدش نمی‌آید اما چندان علاقۀ عمیقی هم به او ندارد. ایوان عاشق کاترینا ایوانوونا می‌شود که نامزد دیمیتری بود. فئودور یک بار در داستان به آلیوشا می‌گوید که از ایوان بیشتر از دیمیتری می‌ترسد. برخی از به یاد ماندنی‌ترین و تحسین ‌برانگیزترین قسمت‌های رمان مربوط به ایوان است.

الکسی فئودوروویچ کارامازوف
با نام مستعار (آلیوشا) 20 ساله و کوچک‌ترین برادر کارامازوف و فرزند همسر دوم فئودور است و بنابراین برادر تنی ایوان محسوب می‌شود. راوی در ابتدای داستان او را قهرمان برادران کارامازوف معرفی کرده و بسیار دوست داشتنی توصیف می‌کند. بر خلاف دو برادرش آلیوشا نه مثل ایوان مغرور است و نه به اندازۀ دیمیتری آتشین. او به سادگی عاشق انسانیت است. کسی که همیشه سعی می‌کند جنبۀ خوب همه چیز را ببیند. او به همۀ افراد اعتماد دارد و در تمام ارتباطاتش با دیگران هرگز کسی را قضاوت نمی‌کند. اما در زیر ظاهر متواضعش، ذهنی نافذ و فهمیده دارد که ظرافت‌ها و تمایزهای بسیاری را تشخیص می‌دهد.

آلیوشا البته عمیقاً مذهبی است اما آن نوع متعصبی نیست که ایمانش را بر اساس معجزات قرار دهد. او کاملاً واقع‌گراست که از طریق استدلال به باورهای خودش در مورد ابدیت و خدا رسیده است. در آغاز رویدادها آلیوشا تازه عضو صومعۀ ارتدکس محلی روسیه شده است. پدر زوسیما که در سراسر کتاب برای آلیوشا نقش پدر دارد، او را به دنیای واقعی و خارج از صومعه می‌فرستد و این‌گونه آلیوشا درگیر امور کثیف خانواده‌اش می‌شود.

پاول فئودوروویچ اسمردیاکوف
پاول پسر یک زن لال خیابانی است که در هنگام زایمان جان باخت. او پسر نامشروع فئودور است. خدمتکار مورد اعتماد فئودور و همسرش او را بزرگ کرده‌اند. در برادران کارامازوف چنین نشان داده می‌شود که او در کودکی باهوش بوده و با مربی سابقش گریگوری دربارۀ ماهیت و وجود خدا بحث می‌کند که باعث می‌شود هر دو از هم بیزار شوند.

اسمردیاکوف خدمتکار خانوادۀ کارامازوف می‌شود. او احمق، مغرور و عبوس است و بیماری صرع دارد. راوی در جایی از داستان اشاره می‌کند که اسمردیاکوف در کودکی گربه‌های خیابانی را جمع می‌کرده تا آن‌ها را حلق‌آویز و بعد دفن کند. اسمردیاکوف که عموماً گوشه‌گیر است، ایوان و بی‌دینی‌اش را تحسین می‌کند. او ظاهراً روح خودش را به شیطان فروخته و شر مطلق را برگزیده است. با این‌که آدم زیرکی است اما شخصیت‌های دیگر به اشتباه فکر می‌کنند هوش چندانی ندارد. برخلاف بقیۀ شخصیت‌های برادران کارامازوف هیچ‌گونه تردید و دودلی به دلش راه نمی‌دهد و کارش را دقیق و ماهرانه انجام می‌دهد.

پدر زوسیما
معرفی زوسیما، پیر صومعه پایان کتاب اول است. باید توجه داشت که زوسیما بعداً در داستان نقشی محوری خواهد داشت. نقش او مهم است چون که با همۀ افراد به جز یکی از افراد خانوادۀ کارامازوف یعنی آلیوشا مخالف است. او به نوعی منفعل است با این‌حال بر اقدامات قاطع آلیوشا و بنابراین بر روند داستان تأثیر می‌گذارد. داستایوفسکی با خلق این شخصیت سعی کرده تا شخص کاملی را به تصویر بکشد و شخصیت‌پردازی‌اش قانع‌کننده است. آن‌قدر قانع‌کننده که باورهای آلیوشا با مرگ زوسیما متزلزل می‌شود. آلیوشا خودش را قانع کرده که بعد از مرگ اعظم صومعه، زوسیما برایشان شکوه خارق‌العاده‌ای را به ارمغان خواهد آورد. این واقعیت که زوسیما آن‌قدر سریع می‌میرد بر آلیوشا سنگینی می‌کند و برای همین او وسوسه می‌شود تا اعتبار عدالت خدا را زیر سوال ببرد.

تضاد بین ایمان و ناباوری
داستایفسکی ضمن ارائۀ ویژگی‌های سه پسر کارامازوف، موضوع اصلی دیگری را هم مطرح می‌کند و آن هم تضاد بین ایمان و ناباوری‌ست. آلیوشا و ایوان نمایندۀ دو قطب مخالف پذیرش هستند و طبیعی است که در ابتدا چندان رابطۀ حسنه‌ای نداشته باشند. با این‌حال آلیوشا آن‌قدر فهیم است که مشکل ایوان را درک کند. او می‌داند که «ایوان در چیزی غرق شده است، چیزی درونی و مهم که برای رسیدن به آن تلاش می‌کند و هدفی دارد که شاید رسیدن به آن بسیار سخت باشد.»

در ادامۀ داستان متوجه می‌شویم که ایوان برای همیشه با ایده‌های باور و ابدیت درگیر خواهد بود و این درگیری یکی از دراماتیک‌ترین بخش‌های رمان است. در مقابل دیمیتری کم‌کم تبدیل به فردی با ایمان خواهد شد. برای همین است که او و آلیوشا از همان ابتدا با هم دوستانی صمیمی‌اند.

خلاصۀ داستان

هر بخش کتاب برادران کارامازوف شامل کتاب‌های اول، دوم، سوم و... است. در زیر خلاصۀ چند کتاب از برادران کارامازوف را خواهید خواند.

کتاب اول: یک خانوادۀ کوچک خوب
رمان برادران کارامازوف با معروفی خانوادۀ کارامازوف شروع می‌شود و داستان گذشتۀ دور و نزدیک آن‌ها را روایت می‌کند. جزئیات دو ازدواج فئودور پاولوویچ و نیز بی‌تفاوتی‌اش نسبت به تربیت سه فرزندش در همین‌جا شرح داده شده است. راوی همچنین شخصیت‌های بسیار متفاوت سه پسر فئودور و شرایطی را که منجر به بازگشت آن‌ها به شهر پدری‌شان می‌شود مشخص کرده است. کتاب اول با توصیف سنت ارتدکس شرقی به پایان می‌رسد. آلیوشا خودش را وقف همین صومعه کرده است.

کتاب دوم: یک گردهمایی نامناسب
کتاب دوم با ورود خانوادۀ کارامازوف به صومعه‌ آغاز می‌شود تا زوسیما بتواند بین دیمیتری و پدرش و اختلاف‌شان بر سر ارث و میراث میانجی‌گری کند. ظاهراً پدر به شوخی پیشنهاد کرده است که در چنین مکان مقدسی ملاقات کنند. رفتار توهین آمیز و تحریک آمیز عمدی فئودور همه چیز را خراب می‌کند و باعث نفرت و رسوایی می‌شود. 

کتاب سوم: هوس‌ران‌ها
کتاب سوم با جزئیات بیشتری مثلث عشقی بین فئودور، پسرش دیمیتری و گروشنکا را نشان می‌دهد. شخصیت دیمیتری هم در این بخش کتاب موقع گفت‌وگوهای طولانی با آلیوشا بررسی می‌شود. دیمیتری به پدرش حمله‌ور شده و تهدیدش می‌کند. این کتاب زندگی اسمردیاکوف را نیز روایت می‌کند.

دربارۀ نویسندۀ کتاب برادران کارامازوف

عکس فئودور داستایفسکی

فئودور داستایفسکی (با نام کامل فئودور میخایلوویچ داستایفسکی) متولد 11 نوامبر سال 1821 در روسیه است و در 9 فوریۀ سال 1881 در 59 سالگی درگذشت. پدر داستایفسکی جراح نظامی بازنشسته بود. والدینش افرادی بسیار سخت‌کوش و مذهبی بودند. اما آن‌قدر فقیر بودند که با پنج فرزندشان تنها در دو اتاق زندگی می‌کردند. پدر و مادرشان معمولاً کتاب‌هایی با شخصیت‌های جدی را با صدای بلند برای بچه‌هایشان می‌خواندند و عصرهایشان را این‌گونه می‌گذراندند. مادرش در سال 1833 درگذشت و حدود 40 سال بعد از مرگ داستایفسکی فاش شد که پدرش به طور ناگهانی در سال 1839 درگذشته است. 

داستایفسکی با این‌که همیشه ناخوش و ضعیف بود اما در امتحان نهایی مدرسۀ مهندسی سن پترزبورگ رتبۀ سوم را کسب کرد. آن موقع بود که شروع به نوشتن اولین کارش یعنی «بیچارگان» کرد. شاعری به نام نکراسف آن را بررسی و چاپ کرد و این کتاب تحسین بسیاری برانگیخت. نکراسف معتقد بود «یک گوگول جدید ظاهر شده است!». نویسندۀ جوان ناشناس و خجالتی، ناگهان خود را مشهور دید. به نظر می‌آمد موقعیت شغلی موفقیت‌آمیز و درخشانی پیش روی داستایفسکی ظاهر شده اما این امیدها وقتی در سال 1849 دستگیر شد دود شد و به هوا رفت. داستایفسکی متهم به مشارکت در گفت‌وگوهایی بر علیه سانسور عقاید به خاطر خواندن نامه‌ای از بلینسکی به گوگول شد. همچنین به او اتهام زدند که آگاه بوده نیکلای یکم چاپخانه‌ای راه‌ انداخته است. همین کافی بود، داستایفسکی محکوم به مرگ شد.

بعد از هشت ماه حبس و دقیقاً پای چوبۀ دار به او اطلاع دادند که تزار از جان‌شان گذشته است. با این‌حال داستایوفسکی در همان دوران دچار صرع شد که تا آخر عمر گریبان‌گیرش بود. وقایع مهم زندگی داستایفسکی یعنی اعدام ساختگی، زندانی شدنش در سیبری و حملات صرعش آن‌قدر شناخته شده بود که حتی جدای از کارش داستایفسکی در زمان خودش به شهرت بزرگی دست یافت. در واقع او مکرراً افسانه‌های زندگی خودش را در داستان‌های دراماتیکش گنجانده است و در خلق بزرگ‌ترین شخصیت‌هایش از آن‌ها بهره برده است. با این‌حال برخی از وقایع زندگی‌اش در هاله‌ای از ابهام باقی مانده و شایعه هستند.

چند سال بعد داستایفسکی تعدادی داستان از جمله «شب‌های روشن» را منتشر کرد. داستایفسکی هم به بیماری عصبی مبتلا بود و هم افسردگی داشت. او در سال 1866 جنایت و مکافات، رمان معروفش را نوشت و در اکتبر همان سال رمان قمارباز را طی 26 روز نوشت. در فوریۀ سال 1867 با آنا گریگوریونا ازدواج کرد و با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان سال 1871 به روسیه برنگشت. در فوریۀ سال 1868 دخترش سوفیا به دنیا آمد اما بیشتر از سه ماه زنده نماند. در ژانویۀ سال 1869 ابله و در پاییز همان سال رمان همیشه شوهر را به پایان رساند. در سال 1871 جن‌زدگان را نوشت. رمان برادران کارامازوف در طول سال‌های 1879 تا 80 به تدریج منتشر شد.

داستایفسکی را معمولاً یکی از بهترین رمان‌نویسانی می‌دانند که تاکنون زندگی کرده است. مدرنیسم ادبی، اگزیستانسیالیسم و مکاتب مختلف روانشناسی، الهیات و نقد ادبی عمیقاً تحت تأثیر افکار او شکل گرفته است. برخی می‌گویند در آثارش پیش‌گویی مشهود است چون که به دقت پیش‌بینی کرده بود که انقلابیون روسیه در صورت به قدرت رسیدن چگونه رفتار خواهند کرد. در زمان خود برای فعالیت‌هایش در روزنامه‌نگاری نیز شهرت داشت. داستایفسکی سرانجام در سال 1881 و بعد از ابتلا به بیماری‌های مختلفی مثل سل و برونشیت مزمن بر اثر خون‌ریزی ریه درگذشت.

دربارۀ مترجم کتاب برادران کارامازوف

صالح حسینی متولد 1325 در کرمانشاه است. لیسانس و فوق لیسانسش را در رشتۀ ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز گرفته است و فارغ التحصیل دورۀ دکتری در ادبیات آمریکا از دانشگاه جورج واشنگتن است. ایشان در حال حاضر استادیار گروه انگلیسی دانشگاه شهید چمران اهواز می‌باشد و در موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی خوزستان تدریس می‌کند. وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران صالح حسینی را در سال 1376 به عنوان منتقد و مترجم نمونۀ کشور برگزید.

صالح حسینی به‌غیر از برادران کارامازوف کتاب‌های به سوی فانوس دریایی اثر ویرجینا وولف، خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر، آبشالوم آبشالوم اثر ویلیام فاکنر، مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی، آخرین وسوسۀ مسیج اثر نیکوس کازانتزاکیس، قمارباز اثر داستایفسکی، 1984 اثر جورج اورول و ... را نیز ترجمه کرده است.

عکس مترجم برادران کارامازوف

واکنش‌ها به کتاب برادران کارامازوف

دونالد فانگر، نویسندۀ دنیای کتاب واشنگتن پُست می‌گوید:‌ «برادران کارامازوف رمانی رئالیستی و نمادین است. زبان اصلی کتاب در اصل روسی بوده و داستان کتاب بین سال‌های 1879 تا 1880 در روسیه و در سن پترزبورگ رخ می‌دهد.»

سعید نفیسی (زبانشناس، پژوهشگر ادبیات فارسی، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی) معتقد است «ذهن ایوان گرفتار شکاکیت شده ‌است و نمایانگر ذهنِ خودِ داستایفسکی، دست کم در دوره‌ای از زندگانی است.»

سیمونز نیز معتقد است «ایوان آخرین شخصیت «دوچهره» از سلسله شخصیت‌های دوچهرۀ داستایفسکی‌ست که از نظر فکری و معنوی مغرور است و دچار کشمکشی درونی برای رسیدن به خداست؛ همان کشمکشی که خودِ داستایفسکی دچارش بود.»

پرویز شهدی یکی از مترجمین کتاب نظرش چنین است که: «این داستان، داستانی معمولی است که در همه‌جا می‌تواند اتفاق بیفتد و شخصیت‌ها هم آدم‌هایی معمولی‌اند و بیشترشان فقیر، بیمار، بی‌سواد و ناآگاه‌اند و تحصیل‌ کرده‌شان همان ایوان برادر دوم است. ولی آن‌چه داستان و کتاب را از کتاب‌های همسانش متمایز می‌کند غیرعادی بودن همین آدم‌های ساده و رفتار و گفتار و کردارشان است و رشته‌هایی که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد.»
همچنین به عقیدۀ او «تمام خانوادۀ کارامازوف تعادل روحی ندارند و عقل‌شان پاره سنگ برمی‌دارد‍! مثل آدم‌ها عادی دیگر زندگی نمی‌کنند، حرف نمی‌زنند و استدلال ندارند. حتی دو شخصیت زن داستان چنان درگیر نفس و طغیان‌های درونی‌اند که گاه دیو می‌شوند و گاه فرشته. تمام شخصیت‌ها گرفتار مالیخولیا یا توهم یا بیماری‌های مداوا نشدنی‌ و یا روان‌پریش هستند.»

مضامین اساسی کتاب برادران کارامازوف

عکس فیلم برادران کارامازوف

درگیری 
رقابت دیمیتری و فئودور پاولوویچ در کتاب برادران کارامازوف بر سر گروشنکا و پول، آشفتگی درونی ایوان و تلاش‌های خوش‌قلبانۀ آلیوشا برای کمک به کسانی که دوست‌شان دارد تا شادی را بیابند، تضاد فلسفی بین ایمان مذهبی و شک را به نمایش می‌گذارد. فیودور پاولوویچ و دیمیتری درست قبل از این‌که ایمان آلیوشا با مرگ زوسیما متزلزل شود بر سر ارث خانوادگی شروع به دعوا می‌کنند. ایوان دیدگاه فلسفی خودش را از طریق داستان «مفتش عقاید اعظم» بیان می‌کند و دیمیتری امیدی ندارد تا بتواند با گروشنکا ازدواج کند.

تضاد بین ایمان و شک
تضاد فلسفی محوری برادران کارامازوف، تضاد بین ایمان مذهبی و شک است. شخصیت‌های اصلی رفتارهای مختلفی از خود بروز می‌دهند که موقعیت‌های متفاوتی ایجاد می‌کند. ایمان در برادران کارامازوف اشاره به اعتقاد مثبت زوسیما و آلیوشا و باورشان به خدا دارد که منجر به عشق انسانی، مهربانی، بخشش و از خودگذشتگی می‌شود. داستایفسکی در بیان این مواضع بی‌طرفانه عمل نمی‌کند. او خیلی واضح طرف ایمان را می‌گیرد و از طریق مثال‌های بی‌شمارش نشان می‌دهد که چگونه زندگی با ایمان شادتر از زندگی کردن با شک است. شک، همان‌طور که طی حوادث برادران کارامازوف و در فروپاشی ایوان می‌بینیم تنها به هرج‌ومرج و ناراحتی منجر می‌شود. با این‌ وجود این رمان روان‌شناسانه، شک را با دقت فراوان بررسی می‌کند. داستایفسکی از طریق شخصیت ایوان پرونده‌ای جدی علیه دین، کلیسا و خدا ارائه می‌کند.

مسئولیت آزادی اراده
استدلال شدید رمان برادران کارامازوف این است که مردم چه بخواهند و چه نخواهند آزادی اراده دارند. یعنی هر فردی مختار است که به خدا ایمان داشته باشد یا کافر شود، اخلاق را بپذیرد یا رد کند و به دنبال خیر باشد یا شر. شرایط آزادی اراده ممکن است به نظر برکتی باشد که استقلال معنوی فرد را تضمین می‌کند و همچنین اطمینان می‌دهد که هیچ نیروی خارجی‌ای نمی‌تواند انتخاب‌های فرد در رابطه با ایمان را کنترل کند. اما در سرتاسر کتاب برادران کارامازوف، داستایفسکی آزادی اراده را به صورت یک نفرین به تصویر می‌کشد، نفرینی که به ویژه آن شخصیت‌هایی را که ترجیح داده‌اند به وجود خدا شک کنند تحت تأثیر قرار می‌دهد. در واقع آزادی اراده در این کتاب یک‌جور نفرین تلقی می‌شود. استدلال ایوان در رمان برادران کارامازوف این است که اکثر مردم ضعیف‌تر از آن هستند که انتخاب کنند و محکومند زندگی‌های ناخوشایندی را تجربه کنند و تا ابد لعنت شوند.

امتیازات

سایت گودریدز به کتاب برادران کارامازوف امتیاز 4.3 از 5 و سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را داده است.

حواشی حول محور کتاب

در سال 1958 فیلمی بر اساس همین رمان با بازی یول بریتر و لی‌جی.کاب ساخته شد. کارگردان این فیلم ریچارد بروکس است.

عکس کتاب برادران کارامازوف

تحلیل سی بوک از کتاب برادران کارامازوف

خوانایی کتاب و روان بودن
برادران کارامازوف را اغلب یکی از پیچیده‌ترین رمان‌های جهان می‌دانند. داستایفسکی در این رمان بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی و بسیاری از مسائل با اهمیت ماندگار را بررسی می‌کند و توانسته این کار را با موفقیت در این رمان انجام دهد. بعلاوه حجم و اندازۀ کتاب برادران کارامازوف به او اجازه داده تا عمداً و به کُندی ایده‌هایش را معرفی کرده، بسط دهد و به پیش ببرد. مشکل این است که شخصیت‌های داستایفسکی آن‌قدر بی‌حاشیه نیستند که نظرات‌شان هم ساده باشد بلکه تجسم دو بُعدی استدلال‌هایی هستند که در طرح بزرگ رمان بیان شده‌اند. خود شخصیت‌ها با هم مشاجره می‌کنند و موضع‌شان در مورد هر موضوع خاصی توسعه می‌یابد یا تغییر می‌کند.

داستایفسکی در رمان برادران کارامازوف این‌گونه نشان می‌دهد که در هر فردی خیر و شر وجود دارد، یک فرد باید اخلاق را هم در نظر بگیرد. داستایفسکی با این‌که در کتاب برادران کارامازوف به موضوعات بزرگی مثل خیر و شر پرداخته اما بسیار زیرکانه شخصیت‌هایی خلق کرده که فضایل، رذایل و جائزالخطا بودن انسان را به نمایش می‌گذارند. در واقع این مدل نوشتن و پیچیدگی و عجیب بودن شخصیت‌های برادران کارامازوف است که آن را جذاب و خواندنی کرده است.

مدت زمانی که طول می‌کشد بخوانی
برای یک خواننده با سرعت متوسط (250 کلمه در دقیقه) حدود 14 ساعت طول خواهد کشید تا بتواند رمان برادران کارامازوف را تمام کند.

شرایط تهیه کتاب و مقایسه با نسخه صوتی و الکترونیکی 
می‌توانید هر دو جلد رمان برادران کارامازوف را با ترجمۀ صالح حسینی و با تخفیف ویژه از فروشگاه سی‌بوک تهیه نمایید.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (8)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • علی اکبر نجفی
    • پاسخ به نظر

    این یگانه اثر ادبی- فلسفی، نیازی به هیچ تعریفی ندارد. فقط چند نکته1- هفتاد صفحه ی اول، حجم اُف ها و ایچ ها را تحمل کنید، داستان به زودی روان می شود2- فصل گفتگوی ایوان با شیطان را بارهاباید خواند3- این رمان مستقیم از روسی ترجمه نشده، ترجمه های موجود همه از زبان فرانسه یا انگلیسی اند. در این میان، ترجمه ی صالح حسینی و علیقلیان معتبرتر هستند.

  • تصویر کاربر

    • سعیده مسلمی زاده
    • پاسخ به نظر

    این کتاب یک شاهکار هست. اول فکر نمیکردم این کتاب معمایی طور باشه خیلی عالییی بود.

  • تصویر کاربر

    • فرزانه یاری
    • پاسخ به نظر

    سنتز و و عصاره ی خط فکری و جهان بینی داستایفسکی در این آخرین شاهکارش یک جا گردآوری شده. تمام تزهایی که در آثار قبلی آورده شده اینجا تکمیل و بسط داده شده. کتابی برای تمام اعصار. یک شاهکار به معنای واقعی کلمه.

  • 1
  • 2
  • 3

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • منا مختاری
    • 0

    خداوند فرصت بسیار اندکی به ما داده فقط بیست و چهار ساعت در روز طوری که آدم حتی وقت ندارد خواب سیری کند چه رسد به این که از گناهانش توبه کند.

عیدی