اندوه بالابان

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
340

علاقه مندان به این کتاب
4

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب اندوه بالابان

انتشارات فنی ایران منتشر کرد : از وقتی این غریبه پا گذاشته بود روی لنج ،ناخدا ساکت و مرموز شده بود. مندو پرسید : «ناخدا راست میگه ؟ خو یعنی ، مارتوشه جدی ؟» ناخدا داد زد : «لابد هست !صدبار نگفتمت تو اثاث مرد سرک نکش ؟» مندو سرشض را انداخت پایین برسام زد روی شکم مندو گفت : «شارجه که رسیدیم انعام تپل می دم بهت. » مندو با اخم دستش را پس زد.ناخدا زل زد به دریا و گفت :« شبوت آدم های خسیس وسط تنگه می اندازه تو دریا ! شنا بلدی ؟» برسام خنده ای زورکی کرد و بعد چند تا اسکناس گذاشت روی سینی چای و پرسید :«شبوت یعنی چی ناخدا ؟ اسم بندریه ؟» مندو ذوق زده پول ها را برداشت . ناخدا با اخم همیشگی اش گفت :«شبوت یعنی شبوت !» فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی