شیدایی فرحروز

(0)

350,000ریال

210,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
143

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شیدایی فرحروز

نشر عنوان منتشر کرد:
همانطور که دستم را توی دستش گرفته بود، با صدای محزون و حالتی شرمسار، بریده بریده گفت: «ببین دخترخاله! این درست است که ما پیش از این درباره همه چیز با هم صحبت کردیم و تو هر چه را باید بشنوی، شنیده ای. ولی؛ ولی من تا آخر عمرم همینی هستم که می بینی. من به عنوان شوهرت نمی توانم جوابگوی خواسته ها و نیازهای تو به عنوان یک زن باشم. پس در همین تاریکی، می توانی برای همیشه از کنارم بروی و خودت را قربانی وضعیت جسمی من نکنی!» در حین حرف زدن،بدنش می لرزید. در جواب نگاه های نگرانم از لرزش بدنش، بلافاصله گفت: «نترس، چیز خاصی نیست. به این وضعیت می گویند: اسپاسم».
به اینجای حرفش که رسید، نگذاشتم ادامه دهد، دستم را به صورتش کشیدم. اشک سرازیر شده از گوشه چشمهایش لا به لای انگشتهایم جای گرفت. سرش را روی پاهایم گذاشتم و همراه او اشک ریختم. احساس همان لحظه خودم را به زبان آوردم: «عزیزم! این تویی که باید قول بدهی هیچوقت از کنارم نروی و تنهایم نگذاری. من هیچ وقت تنهایت نمیگذارم».
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی