کمون مردگان

(7)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
494

علاقه مندان به این کتاب
5

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب کمون مردگان

انتشارات نیماژ منتشر کرد:
امروز ظهر از تئاتر مسکو به دیدن میخائیل آمدند، همان حرف های همیشگی درباره ی کاری که قرار بود میخائیل درباره ی زندگی رفیق استالین بنویسد. حوصله ام سر رفت. بارانی ام را پوشیدم و از خانه آمدم بیرون تا در باغ تزاری قدم بزنم. باران مطبوعی می آمد و هوا خیلی سرد نبود. از جلوی کتابخانه ی لنین که می گذشتم مایاکوفسکی را دیدم که خیلی به ظاهرش رسیده بود و با کلاه و بارانی و عصا کنار مجسمه ی داستایوسکی ایستاده بود که چیزی توی دفترچه اش بنویسد. متوجه من نشده بود. بی مقدمه به‌ش گفتم: «ولودیا، داستایوسکی به‌ت تقلب رسانده؟» خندید و گفت: «آخ، نه. فهمیده دارم به دیدار رئیس می روم گفت پیام او را هم به عمو سیبیلومان برسانم. دارم یادداشت‌اش می کنم که یادم نرود.» گفتم: «واقعاً داری به دیدار رفیق استالین می روی؟» گفت: «قرار بود او بیاید خانه ی من، اما من به‌ش گفتم ممکن است سیبیل اش توی اتاق کوچک من جا نشود و از پنجره بزند بیرون، آن وقت زن همسایه آن را با طناب رخت اشتباه بگیرد و تنبان اش را روی آن آویزان کند.» آدم عجیبی است این مایاکوفسکی. با شاعران دیگر کمونیست فرق دارد. همه ی روز را به تصویر تنبان زنانه ی آویزان از سیبیل استالین فکر کردم. آدم نمی تواند بفهمد این مایاکوفسکی کی شوخی می کند و کی جدی است. واقعاً با رفیق استالین قرار داشت؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 200 صفحه
    • 185 گرم
    • 1
    • 1399

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • مینا آذرنوش
    • پاسخ به نظر

    عالی، محشر

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی