لالایی درد

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
302

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب لالایی درد

انتشارات سرزمین اهورایی منتشر کرد:
تابستان
روزهای آغازین خوشحالی مان را به یاد می آورم
چقدر قوی، چقدر مبهوت عشق بودیم ما،
تمام روز دراز می کشیدم، سپس تمامی شب در تختی باریک
آنجا می خوابیدیم، غذا هم می خوردیم: تابستان بود،
انگار همه چیز به یکباره رسیده شده بودند.
از گرمای شدید کاملا برهنه دراز کشیده بودیم
گه گاه بادی می وزید و بیدی پنجره را نوازش می کرد.

اما ما در حال خودمان گمشده بودیم، حسش نمی کردی؟
تخت مثل قایق بود؛
حس می کردم از طبیعت مان بسیار دور می شدیم،
به سمت مکانی که چیزی برای کشف شدن نداشت.
اول آفتاب، بعد ماه، تکه تکه،
از لابه لای بید می درخشیدند.
چیزهایی که همه می توانستند ببینند.

بعد دایره ها تنگ تر شد. شب ها آرام آرام سرد شدند؛
برگ های آویزان بید
زرد شدند و ریختند. و در درون هر دوی ما
انزوایی عمیق شروع شد، هرچند هرگز درباره اش صحبت نکردیم،
از غیبت پشیمانی.
ما دوباره هنرمند شدیم، شوهرم.
ما می توانستیم سفر را از سر بگیریم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی