بخیه به آبدوغ

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
198

علاقه مندان به این کتاب
3

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بخیه به آبدوغ

انتشارات اطلاعات منتشر کرد:
«از آن روی که ایران ما همواره سرزمین سپند سخن بوده است، طنز نیز چونان یکی از نغزترین گونه های سخن آفرینی، در این سرزمین؛ سرزمینی که سخندوستی و سخن سنجی و سخنوری را در آن، جایگاه و پایگاهی است برین و گوهرین، ارج و ارزی بسیار داشته است و دارد. به گونه ای که پیوسته، نمود و نشانی از آن را، نه تنها در دفترها و دیوان ها، در روزنامه ها و هفته نامه ها و ماهنامه ها نیز می بینیم و می یابیم. گاه نیز در زمان های، یکی از طنزپردازان بر می آید و بر سر می آید و نام و آوازهای بلند می یابد و آنچنان دلپسند می افتد که این هنر باریک را بدو می شناسند و هر زمان سخنی از طنز می رود، نخست نام اوست که در یاد برمی جوشد.
در این زمانه، طنزپرداز نامبردار بلند آواز که می توانیمش طنّازان طناز نامید، هر آینه، رضا رفیع است. او می توانم گفت که: زندگانیش را در کار طنز کرده است. سود و سودای او همه طنز است. پیوسته گوش و هوش به طنز می گمارد و می سپارد و همواره هَمیانی در آکنده از طنز بردوش دارد و هر زمان گام در بزمی می گذارد، بی هیچ درنگ و دریغ، بی هیچ بها و بهانه، نمک می افشاند و مزه می پراکند و گره از گرهناک ترین و آژنگینه ترین ابرو می گشاید و با لبخندی، بند فرو بسته ترین دهان را فرو می گسلد.
از آن روی که رضا رفیع - که شاید به شیوۂ فرنگیان، او را «ر-ر» هم بتوانیم نامید! - با سخن شورانگیز و شکربیز و شرر خیز پارسی، پیوندی تنگ دارد و دانش آموخته این رشته است. بیشینه طنزهای او و در طنزهای نوشتاری همه آن ها، از گونه طنزهای ناوابسته و گوهرین است و بر پایه نغز بازی های نمکین و شوخ در کاربرد واژگان.
اکنون او بر آن سر افتاده است که بخیه ای بهینه و بی دروغ برآبدوغ بزند و این نوشیدنی دیرینه ترش و شور را همچنان نمک برافزاید و از شوری افزون تر، آن را با گونه ای دگردیسی دلچسب، شیرین بگرداند و نوشین.
در «بخیه به آبدوغ»، نمک های افشانده پراکنده و مزه های یک بار چشیده، گرد آورده شده است تا نمکزاری نوشین را پدید بیارد و چششگاهی دلنشین را که هر خواستار و دوستار مزه و نمک، آن را به آسانی در دسترس می تواند داشت.
فرا پیش نهادن این کان و کانون نمک و مزه را بدین دوست شوخ شیرینگوی، فرخباد می گویم و از درگاه دادار دادور، برای این طناز نکته پرداز، بخت دمساز و زندگانی دیریاز آرزو دارم. ایدون باد...»
«از مقدمه دکتر میرجلال الدین کزازی»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 584 صفحه
    • 652 گرم
    • 1
    • 1399

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی