تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات آفرینه منتشر کرد:
مرد درشت هیکل، خیس عرق در قسمت انتهای بار نشسته است. سرش را پایین نگه داشته و به ویسکی جلویش نگاه می کند؛ اما هرازگاهی هم، به این طرف و آن طرف، بالا، پشت سرش و در ورودی نگاهی می اندازد. عرق صورتش زیرنور مهتابی می درخشد. نفس عمیقی می کشد - که بیشتر شبیه آه است - و دوباره به سمت گیلاسش برمی گردد.
- "هی! ببخشید..."
همین طور که در حال تمیز کردن گیلاس ها هستم، به او نگاه می کنم.
- "... لطفا یکی دیگر برایم بیاورید."
می خواهم به او بگویم: «این اصلا فکر خوبی نیست، کمکی نمی کند، فقط بیشتر از ظرفیتش می خورد.» اما او جوان بالغی است. فقط پانزده دقیقه به زمان بسته شدن بار باقی است و طبق دستور شرکت، هیچ دلیلی ندارد به او نه بگویم. برای همین، جلو می روم، گیلاسش را برمی دارم و پُر میکنم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نشر آفرینه
