رستم‌جان و آفتاب‌خان

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
121

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب رستم‌جان و آفتاب‌خان

انتشارات نقش و نگار منتشر کرد: دیوانه حسن، بر لبی دریا آمد و دید کی اژدها بی‌جان خوابیده است. بعد به شهر برگشته، گفت: - من اژدها را کشتم. به پیشی پادشاه رفته، شادیانه گیرید. دختری پادشاه، آفتاب خان، از مرگ خلاص شد. به پادشاه گویید دخترش را به من نیکاح کرده، دیهد. پادشاه‌این خبر را شنیده، خرسند شد و زود تویی ‌ایعلان کرد هبه خلقش گفت: - دیوانه حسن، اژدها را کشتَه است. اکنون من ده شب و ده روز توی کرده، آفتاب خان را به او نیکاح می‌کنم. در‌این ده روز یگان کس از موری اش دود نبرآرد. کسی که دود می‌برآرد سرش می‌گیرم. هشت روز در شهر توی و تماشا دوام کرد. کسی در خانَه اش خوراک نپخت. این كتاب علاوه بر انعکاس افسانه های تاجیکی که بیانگر آرمان و آرزوی مردم تاجیک است، اشتراکات فرهنگی فارسی زبانان را نیز آشکار می کند. ذکر معادل های فارسی اصطلاحات و واژه های تاجیکی در پاورقی این ده افسانه به آشنایی خوانندگان ایرانی با زبان تاجیکی کمک خواهد کرد فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی