نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات چشمه منتشر کرد: جوان شهرستانی بی مایه ای بود که همیشه دوروبر باجه ی تلفن می پلکید و روی گونه اش جای زخم سالکی بود.دست ما که نبود.نه مادر عروس بودیم نه پدر داماد.فقط میتوانستیم نچ نچی بکنیم و دمغ شویم و اگر حوصله ای بود برویم تو نخ یک آدم دیگر.شام را در سکوت خوردیم و خوابیدیم.چه خوابی؟ساعت ها گذشت و خوابم نبرد.می رفتم مریض ها را می دیدم و بر می گشتم.راهرو بخش مرده بود و نور آبی کم سویی بر زمین می تابید.صدای خرناس مریض ها می آمد و پرستار کشیک سر روی دو بازو بر کانتر پرستاری چرت میزد.بر میگشتم به اتاق و روی تخت دراز می کشیدم.پهلو به پهلو می شدم.صدای نفس های بلند جلال نمی آمد.یعنی جلال بیدار بود؟دم دمای صبح که بلند شدم بروم بیرون سیگاری بکشم توی تاریک رو شنا دستم را تکیه دادم روی بالش حمید تا زمین نخورم.بالش خیس خیس بود و حمید مست خواب بی جهت فکر میکردم دستم خون آلود است. فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.