دیدم که جانم میرود

(2)

1,350,000ریال

1,215,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
379

علاقه مندان به این کتاب
5

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دیدم که جانم میرود

انتشارات موسسه فرهنگی منتشر کرد: خاطرات دفاع مقدس چه کار باید می­کردم؟ اصلا چه­کار می­توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می­رفت؛ تنهای تنهای. من اما نمی­خواستم بروم. اصلا اهل رفتن نبودم. نه می­خواستم خودم بروم و نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامه­ها داشتم برای فرداهای دوستی­مان. حالا او داشت می­رفت. او داشت می­شد رفیق نیمه­راه. من می­ماندم! اصلا اهل رفتن نبودم. ماندن مصطفی، برای من خیلی مهم و باارزش­تر بود تا رفتنش. شک دست خودش بود مگر نه این­که من نخواستم بروم و نرفتم؟ پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس می­کرد که زود، حتما می­توانست دل خدا را به دست بیاورد. پس باید کاری می­کردم که نگاه و خواست مصطفی عوض شود. باید با خواست و تمایل او، نظر خدا را هم برمی­گرداندم! فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی