به همین سادگی

به همین سادگی

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
61

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب به همین سادگی

آرزو:به چی می خندی مامان؟طاهره:هیچی یاد بچگی هام افتادم.خونمون پنج تا اتاق تو در تو داشت.وقتی مهمان می آمد لحاف تشک ها را از پستو می آوردن دایی رضا بدبخت می شد.بعد ردیف کنار هم پهن می کردن.من و خواهرم قبل از اینکه مهمون ها بیان تو اتاق می رفتیم،یکی یکی توی رختخواب ها دراز می کشیدیم آن قدر خنک بود،تازه بود و نرم که نگو...بعد مامان می اومد،باهامون دعوا می کرد و می گفت:«اوت پارچاسی.»

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی