نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات قصه باران منتشر کرد:
این مجموعه اثریست از نویسنده ی جوان، الهام عبدالعلی. نویسنده در این داستان سعی کرده تا با روایتی شیرین ، ساده و بعضا زیرکانه، مسایلی را به تصویر بکشد که زندگی روزمره اتفاق می افتد. ما به سادگی از کنار آنها می گذریم ولی عبدالعلی اوغلی این رویدادها را با قلمش به زیبایی به تصویر کشیده است. انتشارات قصه باران آینده درخشانی را برای این نویسنده جوان پیش بینی می کند.
در جایی از کتاب می خوانیم :
برف سنگینی باریده بود. کم کم به هوش می آمد. به خاطر سرما رنگ صورتش به کبودی می زد. سمت راست صورتش خونی بود. درد می کشید و با صدای آرام ناله می کرد. چشم هایش سیاه و ابروهایش کشیده بود. لب های بیضی برجسته و پوست صافی داشت. یک طره از موهای صاف و خرمایی اش از زیر روسری بیرون آمده بود. خودش را به سختی روی زمین کشید و با صدای خراشیده ای کمک خواست. جاده بسته شده بود و جز برف چیزی دیده نمی شد. پسر یکی از اهالی روستا سرباز بود و برای مرخصی می آمد. صدای اشک و ناله ی زن را شنید و به طرفش دوید. او را کول کرد و به روستا برد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.