

انتشارات نگيما منتشر کرد: واژه ها به صورت مفرد يك ابزار زباني هستند اما بخش عمده كار كه هنر خود شاعر مي باشد آشتي دادن كلمات و ساختمند کردن آن شايدبوده که شايد يك واژه جديد زباني را بيافريند كه از تركيب دو يا چند كلمه به وجود مي آيد لذا هم مي تواند نوآوري و آشنازدايي ايجاد و هم هنر ايجاز را به شكل زيبايي نشان دهد.که البته بايد تعريفي از شعر داشته باشيم . رضا براهني با توجه به عناصر مختلف شعر، تعبيرهاي گوناگوني از آن ارائه داده است: - شعر، جاودانگي يافتن استنباط احساس انسان است از يک لحظه از زمان گذرا، در جامهء واژه ها،." - شعر زاييده بروز حالت ذهني است براي انسان در محيطي از طبيعت.» -شعر فشرده ترين ساخت کلامي است". - شعر يک واقعهء ناگهاني است، از سکوت بيرون مي آيد و به سکوت بر مي گردد. واما مرحله شکل گيري و تکوين شعر ، احساسا تي گوناگون و پراکنده در تمام تصاوير کانوني متراکم شده واين حالت شهودي بوده که به يک جريان همگون يا ناهمگون معطوف مي شود و اين دريافت هاي عاطفي و احساسات همگون و معکوس ، به جانب ذهنيت شاعر رسوخ کرده و به طور ناخود آگاه در هر پديده اي که در ذهن شاعر وجود دارد تاثير مي گذارد و همچنين بر تصوير هايي متراکم که محل انرژي شعري و کانون خلاقيت شاعر نيز تاثير گذار است . که درون متن شعر شکل گرفته و خود نمادي مي باشد از معناني و مفاهيم متعد د. (فتوحي -107) شيما زنگنه از منظر اين جانب که دومين تجربه شعري ايشان در قالب کتاب مي باشد .به سمت ساختمند کردن زباني حرکت مي کند . .زباني نه چندان پيچيده که در کليت شعرش سازمان يافته و نيز تصوير ها و عناصر شعري پيرامونش براي شکل دادن و تعالي بخشيدن به شعر هايش در چرخشي رو به جلو مي باشند . ....... چقدر خوب است که کنار هم نشسته ايد و انگار به هم شک نداريد ص-29 در برخي ا ز شعر هايش توليد ژانر اتفاق مي افتد . که شايد جنبه هايي روان شناختي داشته باشد . گيج چشمهايم که مي افتي جنازه ات را دوباره باراني نمناک مي شوي قبرستان نزديک من است ويا در همين شعر مي خوانيم : قبرستان درونم زوزه مي کشد اين مرده شور لعنتي هي چنگ مي زند من تار ...... ص-10 و اين اوج لذ ت رواني و هنجاري دروني به سمت سنخيت گرايي جنسي است که شاعر خود را با آن به لذ ت نزديک مي کند . قبرستان نما د کانوني مي تواند باشد که خواننده در خوانش شايد عکس تکوين آن را برداشت نمايد . خواننده ريز بين در خواندن شعر در مسير ي مي افتد که احساس و هيجان بيشتري در ذهنش بيدار مي شود .چون به پايان شعر نزديک مي شويم با تکنيکي شاعرانه و القااي روبرو مي شويم که از اظطراب و تشويش شاعر خبر مي دهد . ودر تاويلي دروني ،خواننده از ادراکي لذت مي برد که به دريافت هايش کمک مي کند و شعر را عيني تر جلوه مي بخشد . بقول ويلهلم شلگل: ( اين مي تواند گونه اي شعر مکانيکي تعبير شود که شکلي متاثر از نتيجه بروني و صرفا به حالت افزوده اي عرض به ما داده و با طبيعت تناسبي ندارد ) اما تصوير رواني اين مجموعه که از فضاي مادي و ملموس مي گذرد و حياتي معنوي يا رواني مي يابد ارتباط اشياء يا پديده ها از رهگذر دگر نگري يک شيء در سمت ذهني زبان پديد مي آيد که زبان همراه آن مي باشد . انگشت هايم مرا دوباره از ديوار از زخمي که خونش بالا مي رود توي چشمت من پر از ذ ره هاي شيطانم ! پر از هاي و هوي وحشي باد در مسيرم التماس عشقي که ندارم که نمي ميرم که سنگم و ادامه شعر ........ صفحه -99 و اما نگاه فمينيستي خانم زنگنه در اين مجموعه خود قابل تامل است .در نظر جرج ريتزر جامعهشناس آمريکايي در کتاب نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر، اين صورت تعريف شده است: «نظريه? فمينيستي بخشي از يک رشته پژوهش درباره? زنان است که به طور ضمني يا رسمي، نظام فکري گسترده و عامي را درباره ويژگيهاي بنيادي زندگي اجتماعي و تجربه انساني از چشم انداز يک زن ارائه ميکند» وي همچنين اضافه ميکند که نظريه فمينيستي نظامي از افکار کلي ميباشد که براي توصيف و تبيين زندگي اجتماعي و تجربه? بشري از ديدگاه طرفداري از زنان ساخته و پرداخته شده است. فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید













