30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
داستان کوتاه ایرانی
به مجلس ختم خواهرم خوش آمدید
به مجلس ختم خواهرم خوش آمدید

به مجلس ختم خواهرم خوش آمدید

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
114

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب به مجلس ختم خواهرم خوش آمدید

انتشارات کوله پشتی منتشر کرد:
من شاهزاده ام در قصری
در عربستان
اینجا دایم نگهبان ها جلویم می ایستند
جلویم خم می شوند
جلویم را می گیرند
جلوی خواهرم را هم
نمی گذارند بیرون برویم
می گویند پدرتان گفته
پدرمان هیچ وقت نیست
مادرمان همینطور
مشغولند به شاه بودن و ملکه بودن
من شاهزاده ام اما
موهایم خیلی بلند نیست
طلایی نیست
از پنجره ی قصر تا به زمین نمی رسد
من عاشق مردی هستم که تا به حال ندیده امش
اما می دانم نامش ماجد است
صورتش را دیر به دیر می تراشد
و موهایش مجعد است
بازوانی قوی دارد و دست هاش به نوازش عادت کرده
بوسیدن را بلد است و شناسنامه اش
فقط برای یک زن جا دارد
و مطمعنم روزی می آید
گمانم آن روز که موهای من بسیار بلند شده باشد
آن روز که موهای من مثل آن شرلی رنگ عوض کند
و به طلایی شبیه شود
موهای مرا که از پنجره برایش بیرون انداخته ام
می گیرد و بالا می آید
تمام نگهبانها را متقاعد می کند که فقط آمده مرا خوشبخت کند
آن ها قبول می کنند و برایمان آرزوی خوشبختی می کنند
بعد از اسطبل اسبی سپید بر می دارد و می رویم
یادم باشد در راه از ماجد بپرسم دوستی نداری نامش قیس عامری باشد؟
آخر می دانی لیلی خواهرم منتظر کسی ست نامش قیس
و هزار سال پیش در کوه گمش کرده
گفت اگر در راه بیابان دیدیمش سلامش را برسانیم و بگوییم
موهایش کاملا بلند شده و سپید

مرتضی عبدی
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی