فصل چهارم

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
139

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب فصل چهارم

انتشارات نشانه منتشر کرد: حتی در خیال صدای گذاشتن صندلی را برای نشستن تو شنیدم چه با شکوه و چه با وقار می آمدی. می آمدی و می آمدی ولی هر دم کم رنگ و کم رنگ تر می شدی به گونه ای که هرگز نه به من و نه به صندلی نمی رسیدی ولی من همچنان غرق تماشای تو می ماندم زیرا تئ شاخص ترین میهمان خاطرات منی همیشگی ترین چهرهای که همیشه تنها در دلم نشسته ای. فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی