داستان طولانی

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
134

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب داستان طولانی

انتشارات افراز منتشر کرد: پدرم برگشت، اما تنها. بقچه و سازدهنی‌اش را که برای من خریده بود در دست داشت. لبخند می‌زد، ولی در این لبخند چیز عجیبی بود. هیچ‌کس حرفی نزد. سکوتی طولانی و آزاردهنده. اول به پدرم و بعد به دختر لال نگاه کردم. چشم تو چشم شدیم. لب‌های دختر شروع کرد به لرزیدن. آرام از سرجایش بلند شد و رفت سمت پنجره و من هم دنبالش رفتم. بیرون برف می‌بارید و برف‌همه‌جا را پوشانده بود. رئیس ایستگاه سرش را پایین انداخت و با اسب سفیدش از میان برف‌ها گذشت. کلاغ‌هایی که در طول تابستان دنبالشان می‌دویدم، کمی عقب‌تر، چشمانشان را به پنجره دوخته و بی‌حرکت ایستاده بودند. فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی