جناب خط شکن

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
85

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب جناب خط شکن

انتشارات سوره مهر منتشر کرد:
زیپ کاورم باز می شود. دقیق دارد استخوان هایم را نگاه می کند . صدای گریه دو جوان بالا می رود. جوان بلند بالا ، مردی که شبیه من است را دایی مهدی صدا می زند. کم کم می شناسم شان. حتما جوان پسر خواهرم است و او هم که شبیه من است ، سید مهدی برادر کوچکم.
کمی بعد سید جواد بلند می شود. دور و بر را نگاه می کند.کاش نرود تا بتوانم سیر ببینم اش.سرهنگ عشقی جلو می رود. جواد مضطرب است. دلم می خواد بغلش کنم . لبخند میزنم. خدا خیرش بدهد سرهنگ عشقی را ؛ کار مرا آسان می کند. قدش کوتاه تر و لاغر تر از سید جوادم است ؛ سر سید جوادم را روی شانه اش می گیرد. سید جواد کمی به گریه می افتد. خیالم راحت می شود و دلم سبک.باز دو زانو می نشیند . دارد با من حرف می زند. چه قدر دلم می خواهد بقیه خانواده ام را ببینم .پس چرا بقیه را نیاورده است. هر چه نگاه می کنم زهرا را نمی بینم.
«خستگی بگیر بابا... فردا مادربزرگ و مامان و زهراسادات رو می آورم دیدنت ...در نبودت سعی کردم مرد خونه ات باشم بابا.ولی سخت بود و سخت گذشت.خیلی ... حرف هایی تو دلم هست که فقط می تونم با شما بزنم ... باید آرومم کنی بابا...» خوشحال می شوم . مردی است برای خودش که دلش پر از حرف های زیاد است.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 356 صفحه
    • 300 گرم
    • 1
    • 1397

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی