

خرده جنایتهای زناشوهری
انتشارات قطره منتشر کرد:
خرده جنایتهای زناشویی برای اولین بار در سال 1383 منتشر شد و چنان استقبال پر شوری از این نمایشنامه شد که هر سال تجدید چاپ شده است. راز موفقیت این اثر و دیگر آثار اشمیت ساده نویسی و در عین حال گویایی و روانی اثر است. در این نمایشنامه شاهد رابطه هولناک زن و شوهری هستیم که به کنکاش در شخصیت هم میپردازند. مرد که بر اثر اتفاقی حافظه خود را از دست داده است تقریبا هیچ چیز از خودش و گذشته به یاد نمیآورد و زن سعی میکند شخصیت مرد و گذشتهاش را به او بشناساند. در این بازی زن تلاش دارد شخصیت آرمانیای از خود بسازد و جایگزین شخصیت واقعی خود کند. مرد از خصوصیات رفتاری و شخصیتی خود که زن برایش توصیف میکند به تعجب و گاهی انزجار میرسد. در نهایت زمان حال رنگ میبازد و گذشته کم کم باز سازی میشود. در پایان کار متوجه میشویم که زن و شوهر در دعوایی با هم بر خورد داشتهاند و زن مجمسهای را بر سر مرد کوبیده و مرد در واقع خود را به فراموشی زده است.
این نمایشنامه زن و شوهری را به نمایش میگذارد که به دنبال حقیقت وجودی خویش هستند. از خصوصیات این اثر طنز سیاه و کنکاشهای روانی شخصیتها است. این نمایشنامه از زمان اولین چاپش تاکنون بارها به روی صحنه رفته و تله تئاتری هم از آن ساخته شده که از تلویزیون ما هم پخش شد. این تله تئاتر به کارگردانی فرهاد آئییش و با بازی نیکی کریمی و محمد رضا فروتن ساخته شد.
اشمیت کوتاه و بدون توصیف مینویسد و روایتهای سادهای را بر میگزیند اما نوشتههایش اثر عمیقی است که بر مخاطب تاثیر دیرپایی میگذارد.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
نمایشنامهی «خردهجنایتهای زناشوهری» (Petits Crimes Conjugaux) یکی از تأملبرانگیزترین و در عین حال صمیمیترین آثار اریک-امانوئل اشمیت، نویسنده و فیلسوف معاصر فرانسوی-بلژیکی است. این اثر، روایتی ظریف از زندگی مشترک، عشق، فراموشی و بازیهای ذهنی میان زن و مرد است؛ اثری که با ظرافت فلسفی و طنز تلخ نویسنده در هم تنیده شده و از خلال گفتوگویی دو نفره، جهانی از پیچیدگیهای روح انسان را آشکار میکند.
اشمیت، که همواره در آثارش به روان انسان، حافظه، هویت و معنای عشق میپردازد، در این نمایشنامه نیز مخاطب را به تماشای نبردی دعوت میکند که در ظاهر میان دو همسر در جریان است، اما در عمق، جدالی است میان حقیقت و دروغ، خاطره و فراموشی، عشق و نفرت، و در نهایت میان انسان و خودش.
دربارهی نمایشنامه
«خردهجنایتهای زناشوهری» نمایشنامهای تکپردهای و گفتوگومحور است که در سال ۲۰۰۳ نوشته شد و بهسرعت به یکی از محبوبترین آثار نمایشی فرانسه و جهان بدل گشت. داستان، تنها با دو شخصیت شکل میگیرد: ژیل و لیزا، زن و شوهری که پس از یک سانحهی مرموز، دوباره با هم روبهرو میشوند.
ژیل دچار فراموشی شده و گذشتهاش را به یاد نمیآورد. لیزا، همسرش، او را به خانه بازمیگرداند و میکوشد با بازگویی خاطرات مشترکشان، زندگی گذشته را دوباره برای او بسازد. اما هرچه نمایش پیش میرود، مخاطب درمییابد که روایت لیزا شاید چندان راستگو نباشد. با هر جمله، حقیقت و دروغ، حافظه و خیال، در هم میآمیزند و لایههای پنهان رابطهی آنها آشکار میشود.
نمایش از ابتدا تا انتها بر گفتوگو استوار است. هیچ حادثهی بیرونی بزرگ رخ نمیدهد، اما گفتوگوها چنان پرکشش و چندلایهاند که تماشاگر را تا آخرین لحظه درگیر نگه میدارند. در فضای صمیمی یک آپارتمان، شاهد بازسازی یک ازدواج هستیم که بیش از عشق، بر پایهی سوءتفاهم، تکرار و بازی قدرت استوار است.
درونمایهها و مضامین اصلی
۱. حافظه و حقیقت
اشمیت در این نمایشنامه حافظه را نه فقط بهعنوان یک توانایی ذهنی، بلکه بهعنوان عنصری اخلاقی و وجودی بررسی میکند. آیا فراموشی میتواند نجاتبخش باشد یا نشانهی خیانت به حقیقت؟
وقتی ژیل گذشتهاش را به یاد نمیآورد، فرصتی برای آغاز دوباره پدید میآید، اما این آغاز با روایتهای مشکوک لیزا آلوده میشود. حقیقت در این نمایش نسبی است و هر کس آن را بر اساس میل و ترس خود بازسازی میکند.
۲. عشق و قدرت
روابط عاشقانه در نگاه اشمیت، میدان نبردی است پنهان. هر دو شخصیت، در عین عشق، میکوشند بر دیگری چیره شوند. لیزا با استفاده از حافظه و احساسات، میخواهد ژیل را در کنترل خود نگه دارد؛ ژیل نیز با شک، طنز و بازیهای روانی، از زیر سلطهی او میگریزد. عشق در این نمایش، نه احساس صرف، بلکه ترکیبی از میل، ترس، وابستگی و قدرت است.
۳. هویت و نقش
فراموشی ژیل استعارهای است از بحران هویت انسان مدرن. او نمیداند که کیست، اما دیگران میخواهند برایش هویتی بسازند. همانطور که در زندگی واقعی، انسانها اغلب نقشی را بازی میکنند که جامعه یا نزدیکانشان به آنها تحمیل کردهاند. اشمیت این پرسش را مطرح میکند: آیا ما همان چیزی هستیم که به یاد میآوریم، یا آن چیزی که دیگران از ما میسازند؟
ویژگیهای سبکی و هنری
اشمیت در نگارش این نمایشنامه از زبانی ساده اما بسیار چندلایه استفاده میکند. گفتوگوها در ظاهر روزمرهاند، اما در زیر سطح کلمات، فلسفه و روانشناسی موج میزند.
نمایش از طنز، کنایه و بازیهای زبانی بهره میبرد تا فضا را از خشکی بیرون آورد. تماشاگر گاهی میخندد، گاهی بهتزده میشود، و گاهی احساس همدلی عمیقی با شخصیتها پیدا میکند.
در عین مینیمالیسم در فرم، اشمیت با مهارت تمام از تعلیق دراماتیک بهره میگیرد. هر گفتوگو لایهای از راز را برملا میکند و تماشاگر، همانند کارآگاهی در جستوجوی حقیقت، باید از خلال کلمات، گذشتهی پنهان زوج را بازسازی کند.
تحلیل فلسفی و روانشناختی
اشمیت که خود دارای دکترای فلسفه است، در این اثر نیز از مفاهیم فلسفی بهره میگیرد. حافظه، دروغ و واقعیت در اینجا به پرسش کشیده میشوند. او در گفتوگویی میان دو انسان، ماهیت حقیقت را به چالش میکشد و نشان میدهد که واقعیت، چیزی جز روایتی نیست که با آن زندگی میکنیم.
از نظر روانشناختی، این اثر تصویری دقیق از روابط زناشویی ارائه میدهد. رابطهای که در آن عشق، عادت، ترس و میل در هم میتنند. زوج نمایشنامه در ظاهر با هم دشمناند، اما در عمق، تنها در کنار هم معنا مییابند. دراکولیچ (در اثر پیشین خود دربارهی زنان) از بقا سخن میگفت، و اشمیت در اینجا از بقای عشق در دل فرسایش.
اهمیت نمایشنامه
نمایشنامهی خردهجنایتهای زناشوهری بهدلیل سادگی ظاهری و عمق فلسفیاش، از آثار شاخص تئاتر معاصر اروپا به شمار میرود. این اثر در بسیاری از کشورها به صحنه رفته و بارها اقتباس سینمایی و تلویزیونی شده است.
اهمیت این نمایش در آن است که نشان میدهد در دل زندگی روزمره، در پسِ گفتوگوهای ظاهراً سادهی زن و شوهرها، جنایتهایی بیصدا و روحی جریان دارد: سوءتفاهم، دروغ، بیتوجهی، تکرار و فراموشی. اشمیت این «خردهجنایتها» را با طنزی گزنده آشکار میکند تا بگوید عشق، اگر مراقبت نشود، به جنگی خاموش بدل میشود.
دربارهی نویسنده
اریک-امانوئل اشمیت (Éric-Emmanuel Schmitt) متولد ۱۹۶۰ در لیون فرانسه است. او نویسنده، نمایشنامهنویس، فیلسوف و کارگردان تئاتر است و آثارش در بیش از پنجاه کشور منتشر شدهاند. اشمیت در دانشگاه سوربن فلسفه خوانده و رسالهی دکترای خود را دربارهی متافیزیک در آثار دنی دیدرو نوشته است. او با آثاری چون بازدید از پیرزن چاق، انجلوس، میلو و موسی و اسکار و بانوی صورتی، به یکی از شناختهشدهترین نمایشنامهنویسان زمان ما بدل شده است. آثار او همواره ترکیبی از طنز، فلسفه و انسانگراییاند. اشمیت در جایی گفته است:
«نمایشنامه برای من آیینهای است که انسان در آن خودِ پنهانش را میبیند.»
سخن پایانی
خردهجنایتهای زناشوهری داستانی کوچک است با پرسشهایی بزرگ. نمایشی است دربارهی عشق، حافظه و دروغ، اما در عمق، دربارهی انسان و تلاش او برای درک خویشتن. اشمیت به ما نشان میدهد که رابطهی عاشقانه، مانند بازی شطرنجی است که در آن هر حرکت کوچک، میتواند سرنوشت را تغییر دهد.
در پایان، ژیل و لیزا شاید حقیقت را نیابند، اما در میان دروغها و فراموشیها، چیزی از عشق را دوباره کشف میکنند، عشقی که اگرچه زخمی و فرسوده است، هنوز زنده است.
خردهجنایتهای زناشوهری نمایشی است از زندگی، با همهی زخمها، تردیدها و خندههایش؛ آینهای در برابر ما تا ببینیم در روابطمان، چه جنایتهای کوچکی هر روز مرتکب میشویم و باز هم، مثل همیشه، به زندگی ادامه میدهیم.









شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













