غبار

(3)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
938

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب غبار

انتشارات شقایق منتشر کرد:
پلکی زدم ولی نگاه او خیره بود، عمیق و ممتد. چیزی از قلبم کنده شد و در دلم سُر خورد. تمام وجودم سرشار از شعفی شد. پر شور و غیر قابل توصیف، انگار که سال هاست عاشقش هستم و دلتنگ! انگار سال هاست او را ندیده ام. این حس نوپا در وجودم بدیع بود و تا به حال تجربه اش نکرده بودم. حسی از جنس گرما... از جنس شرم... از جنس التهاب!
در این یک هفته با حرف های سحرآمیز و کلام پر مهرش... با اعتراف به عشقی که در سینه داشت، طناب دلم را به دست گرفته بود و با خود به هر جا که می خواست می کشاند.
بارها برگشتنش را در ذهنم تجسم و حتی واکنشم هنگام رویارویی دوباره با او را تصور کرده بودم، اما شنیدن کی بود مانند دیدن!
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 819 صفحه
    • 878 گرم
    • 1
    • 1398

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • راضیه هاشمی
    • پاسخ به نظر

    قصه مهرا رو دوست داشتم چون برخلاف برخی آدمها از یه جایی فهمید باید افسار سرنوشتش و خودش بدست بگیره ، نه منفعل باشه و نه تحت تأثیر قضاوت دیگران.

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • راضیه هاشمی
    • 0

    «در داستان زندگی آدم ها... اغلب، آخر داستان به اولش می رسد؛اولی که با تمام خامی هایت شاد هستی و انتهایی که با تمام پختگی هایت به دنبال خوشبختی می گردی...این غبار مانده از گذشته، خیلی چیزها را در زندگی ام عوض کرد، چیزهایی که من حتی در ایجادشان دخیل هم نبودم»

عیدی