«در داستان زندگی آدم ها... اغلب، آخر داستان به اولش می رسد؛اولی که با تمام خامی هایت شاد هستی و انتهایی که با تمام پختگی هایت به دنبال خوشبختی می گردی...این غبار مانده از گذشته، خیلی چیزها را در زندگی ام عوض کرد، چیزهایی که من حتی در ایجادشان دخیل هم نبودم»
قصه مهرا رو دوست داشتم چون برخلاف برخی آدمها از یه جایی فهمید باید افسار سرنوشتش و خودش بدست بگیره ، نه منفعل باشه و نه تحت تأثیر قضاوت دیگران.