

آدم خواران و شهریاران (خاستگاه فرهنگ)
انتشارات فرهامه منتشر کرد:
چرا برخی از مردم شکار و جمعآوری گیاهان را به ¬عنوان راهی برای امرار معاش کنار گذاشتند، درحالی¬ که برخی دیگر آن را حفظ کردند؟ و در میان آنهایی که کشاورزی را برگزیدند، چرا برخی به زندگی روستایی قانع بودند، درحالی¬ که بقیه به¬ طور پیوسته به سمت زندگی شهری حرکت کردند؟ و در میان آنها که خود را در قالب شهرها سازماندهی کردند، چرا برخی به امپراتوری رسیدند و برخی نه؟ چرا برخی گاوها را مقدس میشمردند و سایرین قلب انسانها را به خدایان آدمخوار پیشکش میکردند؟ آیا تاریخ بشر نه توسط یک احمق، بلکه میلیاردها احمق روایت شده است؟ نمایشی از اقبال و اشتیاق و نه چیزی بیشتر؟ من این¬طور فکر نمیکنم. من گمان میکنم یک فرآیند قابل فهم وجود دارد که بر نگه¬داری از اشکال فرهنگی مشترک نظارت میکند، تغییرات را بنیان مینهد و تحولات را در مسیرهای هم¬گرا یا واگرا تعیین میکند.
من به این نکته آگاهم که احتمالاً نظریههای من در مورد جبرگرایی تاریخی، واکنشهای نامطلوبی را برمیانگیزد. برخی از خوانندهها از ارجاعاتی که گاه ¬به¬ گاه به آنها اشاره میکنم، ازجمله آدمخواری، ادیان عشق و رحمت، گیاه¬خواری، کودککُشی و هزینه/فایدة تولید، خواهند رنجید. درنتیجه ممکن است متهم به این شوم که به ¬دنبال گرفتارکردن روح بشری در یک سیستم بستة روابط مکانیکی هستم. اما قصد من دقیقاً خلاف آن است. اینکه یک شکل کورکورانه از جبرگرایی بر گذشته سایه افکنده، به این ¬معنا نیست که باید آینده را نیز در دستان خویش بگیرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید













