%10


دفعات مشاهده کتاب
1465
علاقهمندان به این کتاب
1
میخواهند کتاب را بخوانند.
1
کتاب را پیشنهاد میکنند
2
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات شقایق منتشر کرد:
«باید بیایم دست چشمانت را بگیرم و با هم برویم جایی شبیه گندمزار چهرهات دمی بنشینیم و چای بنوشیم تا حرفهای شیرینت قند پهلویش شود. آنوقت به چشمانت خواهم گفت که چه پدری از من در آورده است، آنوقت شاید شرمش شود.»
پیامم را که برایش میفرستم لبخند، مهر محکم لبهایم میشود. ذوق را به دندان میکشم و روی دوشم سوارش میکنم. همچون کودکی بهانهگیر روی شانهام تابش میدهم تا خوابش بگیرد.
-بریم؟
دست نازخاتونم که روی شانهام سنگین میشود، چرت رویاهایم پاره میشود. باید فکری به حال این قلب عاشق بکنم، وگرنه وای به حال من و این روزهایم! دیوانه میشوم و دیگر باید از پرستاری انصراف بدهم و بنشینم گوشهی خانه، هی بنویسم و هی پاره کنم تا از میانشان شعری در وصف دیوانگیهایم در بیاید.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9789642161874
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
736 صفحه
نوبت چاپ
3
وزن
776 گرم
سال انتشار
1402
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














328٬500 تومان
365٬000
%10