

انتشارات افراز منتشر کرد:
لیلا تهدیدش کن.
امیر من؟
لیلا نه من؟ ببینم تو میتونی حامله بشی؟
امیر نه.
لیلا خب، اون وظیفهی تاریخی منه و اینم وظیفهی تاریخی توئه.
امیر وظیفهی تاریخی من؟
لیلا یه چیز میکشی رو سرت که لو نری.
چنگیز من یه کلاهکاسکت دارم.
لیلا کلاهکاسکت رو میذاری رو سرت و تهدیدش میکنی.
امیر نه.
لیلا اون باید بفهمه که چنگیز تنها نیست... یه خانواده داره... یه قوم پشت سرشه...
امیر قوم... قوم چنگیز...
لیلا ببین من از کار چنگیز متنفرم... از خودش هم متنفرم...
چنگیز منم از خودم متنفرم.
لیلا همش دردسر ... همش نگرانی... همش عذاب... تمام بدنم داره میلرزه... اون... بهخاطر تو دست به این کار کثیف زد... ببینم... اونی که لتوپارهاش کردی... یکی از همون بچهها بود که به امیر حمله کردن؟
چنگیز آره.
لیلا مطمئنی؟
چنگیز اعتراف کرد.
قدرت در هر جا که خود را خداگونه بنمایاند، خودبهخود الهیات خاص خویش را تولید میکند.
(میلان کوندرا)
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













