

انتشارات توکلی منتشر کرد:
اتوبوس به چهارراه رسید. چراغ چشمک زن چپ، روشن شد. به سمت ترمینال پیچید. مسیر سرازیری را به آهستگی طی کرد و بعد سمت راست، کنار سکوی کوتاهی ایستاد. راننده ترمز دستی را کشید. چراغ های اتوبوس صدایی کرد و روشن شد. سرش را برگرداند عقب و بلند داد زد: «خواب نمونید رسیدیم». بعد از لحظه ای دوباره صدایش را بلندتر کرد، طوری که به آخر اتوبوس برسد: «خواب نمونید، پیاده شین» و بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، ادامه داد: «اونایی که وسیله دارن برن جعبه». کیفم را برداشتم از میان صندلی های
جلو گذشتم و از اتوبوس پیاده شدم. باد سردی به صورتم خورد، بیرون هوا سرد بود و گزنده. تا مغز استخوان نفوذ می کرد و به صورت، شلاق می زد. آخر پاییز آغاز چله بزرگ. خودم را جمع کردم زیپ کاپشن را طوری که تا زیر چانه ام را بپوشاند، بالا کشیدم. سوز سرما به پیشانیم خورد، گوش هایم کرخت شد و بی حس. دست هایم را توی جیب هایم چپاندم، نگاهی به اطراف کردم. مسافران خواب آلود یکی یکی از اتوبوس پیاده شدند. دود خفه کننده ای از اگزوز اتوبوس بیرون می زد. فضای ترمینال از بوی دود انباشته بود و محوطه ی آن با چراغ هایی که از هم فاصله داشت، روشن می شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
ملوک

معرفی کتاب ملوک اثر فرشید شیروانی
ملوک در خانوادهای هنرمند و علاقهمند به موسیقی به دنیا آمد. پدربزرگش، خوانندۀ دربار ناصرالدینشاه بود و ناصرالدینشاه پدربزرگش را «بلبل» مینامید و همین شد که پدربزرگش به «حاجی جعفر بلبل» معروف شد. پدر ملوک، حاج حسین فرش فروش هم صدای خیلی خوبی داشت و ملوک هر صبح دم صدای نماز پدرش را میشنید که دعای دوازده امام را میخواند و میگفت صدای پدرش حتی به خانۀ همسایهها نیز میرسید و اگر یک روز صدای پدرش را نمیشنیدند معترض شده و میگفتند وقتی صدای حاج آقا را نمیشنویم انگار چیزی گم کردهایم!

پدرش بسیار متعصب بود، وقتی شنید که دخترش صفحهای به نام «عاشقم من منعم نکنید دردم برسد» پُر کرده و قصد دارد این صفحه را در اختیار مردم قرار دهد تصمیم گرفت دخترش را بهخاطر این گناه نیست و نابود کند. نزدیکانش میگویند که ملوک همیشه با هنرمندان، تاجران و موسیقیدانها معاشرت میکرد و پس از صرف غذا بلافاصله صندلیاش را عقب میکشید و با نواختن ضرب، چندین قطعۀ ضربی برایشان میخواند و اصلا به کسی مهلت نمیداد که دربارۀ موضوعات متفرقه صحبت کنند اما همین کارش باعث میشد همه صد برابر از آن جمع و غذا خوردن لذت ببرند.
در سال 1317 ملوک ضرابی به همراه اسماعیل مهرتاش، ابوالحسن صبا و حسین قلی طاطایی و با همراهی خوانندگانی مثل جواد بدیعزاده، ملکه برومند و ادیب خوانساری به سوریه و لبنان رفت تا در آنجا آهنگ ضبط کنند. در لبنان قطعههای «عاشقم من»، «خسرو و شیرین» و «خودستایی شیرین» را ضبط کردند که بعدها این آهنگها را با ارکستر جامعۀ باربد اجرا کرد. از جمله تصنیفهای مشهورش میتوان به «سرگشتۀ دلدار و غم هجران»، «عروس گل از باد صبا»، «دختران سیروس»، «تو رفتی و عهد شکستی»، «ای شوخ، ای نگارا» و «موسم گل» اشاره کرد. ملوک از جمله خوانندگان مورد علاقۀ شاه ایران بود و بارها مقابل او برنامه اجرا کرد.
بخشی از کتاب ملوک:
«آنچنان گوش جان به آن نوای دلانگیز سپرده بودم که گویی زمان از حرکت باز ایستاده است. صدای ساز مدتی بعد خاموش شد. به خود آمدم، چرتم از آن لذت سکرآور پرید. صدای کُلون در برخاست، به دالان رفته در را گشودم. آقا جانم بود که داخل عمارت شد.»
تحلیل سی بوک از کتاب ملوک
میتوانید کتاب ملوک را با تخفیف ویژه از فروشگاه اینترنتی کتاب سیبوک تهیه نمایید.
شاید بپسندید














از این نویسنده













