

انتشارات بیدگل منتشر کرد:
«این نشدنی است! احمقانه است! واقعاً متوجه نیستی که این کار شما یک انقلاب است؟»
«بله، انقلاب است! چرا به نظرت احمقانه است؟»
«احمقانه است چون دیگر ممکن نیست انقلابی اتفاق بیفتد. چون انقلاب ما ــ این را من میگویم نه تو ــ انقلاب ما آخرین انقلاب بود و بعد از آن هیچ انقلابی ممکن نیست اتفاق بیفتد. این را همه میدانند...»
«عزیرم تو ریاضیدانی یا حتی میتوانم بگویم تو یک فیلسوف ریاضیدانی. بسیار خب، بگو ببینم آخرین عدد چه عددی است؟»
«منظورت چیست؟ من... متوجه نمیشوم: یعنی چه آخرین عدد؟»
«خب، آخرین، بالاترین، بزرگترین عدد.»
«ولی، این اصلا منطقی نیست. وقتی میدانی که اعداد بیانتها هستند، چطور توقع داری بگویم آخرین عدد چند است؟»
«پس تو چطور توقع داری قبول کنم انقلاب آخری هست؟ آخرینی وجود ندارد، انقلابها بیپایاناند.”آخرین“ به درد بچهها میخورد: بچهها از بینهایت میترسند و آنها میخواهند بچهها شبها آسوده بخوابند...»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دربارهٔ کتاب
.
داستان کتابِ «ما» در یک آیندهٔ آخرالزمانی رخ میدهد، در جایی که به آن یگانهکشور میگویند. در قرن بیست و ششم، در تصور زامیاتین، ساکنان یک آرمانشهر چنان فردیت خود را از دست دادهاند که فقط با اعداد شناخته میشوند. آنها در خانههای شیشهای زندگی میکنند که به «حراست» مکان میی دهد تا راحتتر بر آنها نظارت کند. همهٔ آنها لباس یکسانی میپوشند و یک انسان معمولاً با شمارهاش یا یونیفرم مخصوصش شناخته میشود. آنها غذای مصنوعی میخورند و تفریح معمولشان راهپیمایی چهار نفره است درحالیکه سرود دولت یگانه از طریق بلندگوها پخش میشود.در این جامعهٔ دیستوپیایی مردم همگی در یک محیط بسیار منظم و کنترلشده زندگی میکنند؛ فردیت و هویت معنایی در این جامعه ندارد و همه چیز از جمله هویت، نام و شخصیت شهروندان را اعداد و ارقام مشخص میکنند. زندگی مردمِ این دنیای آخرالزمانی کاملاً برنامهریزی شده است، آنها بر اساس یک جدول زمانبندی دقیق غذا میخورند، میخوابند، بیدار میشوند و حتی ارتباط جنسی برقرار میکنند و هر کسی که خارج از این جدول رفتار کند با «حراست» روبهرو میشود.
نکتهٔ قابل توجهٔ دیگر این رمان شهرهای مهروموم شدهای هستند که دیوار سبزی به دور آنها کشیده شده و آنها را از دنیای بیرون جدا ساخته است، مردم غذای شیمیایی مصرف میکنند و تمام دیوارهای شهر و خانهها و همه چیز شیشهای و شفاف است و همه چیز تحتنظر «حراست» میگذرد. اما مردمانی هستند که خارج از دیوار سبز زندگی میکنند و از شرایط بسیار ناراضی هستند. شخصیت اصلی داستانِ ما مهندس و ریاضیدانی به نام D-503 است که مردم خارج از دیوار سبز برای پیادهکردن نقشهها و شورشهایشان به او نیاز دارند و بنابراین زنی را به سراغ این مهندس میفرستند که تمام عقایدش را به چالش میکشد.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.
«ما» یک رمان پادآرمانشهری پیشگام است که وضعیت یک جامعهٔ آیندهنگر را نشان میدهد که به دست منطق، یکنواختی و سیستمی تمامیتخواه اداره میشود. زامیاتین از طریق این اثر عمیقاً فلسفی و رؤیایی، اقتدارگرایی و از دستدادن آزادی فردی را نقد کرده و «ما» را به قطعهای قدرتمند و ماندگار در ادبیات سیاسی تبدیل کرده است. برخی از ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:• یک داستان بنیادین: «ما» پیش از کتابهای مشهور «۱۹۸۴» و «دنیای قشنگ نو» نوشته شده و به شدت بر آنها تأثیر گذاشته است و عناصر اصلی پادآرمانشهری مثل نظارت، از دست دادن هویت و کنترل دولتی در آن مشهود است.
• نقد سیاسی عمیق: این رمان که در دهه ۱۹۲۰ در روسیه شوروی نوشته شده، بسیار جسورانه ایدئولوژیهای حکومتهای توتالیتر و اثرات غیرانسانی جمعگرایی را در زمانی که بیان چنین دیدگاههایی خطرناک بود، به چالش میکشد.
• داستانی فلسفی: نویسنده در این کتاب به موضوعات پیچیدهای مثل تضاد بین منطق و احساس، آزادی و امنیت، فردیت و انطباق میپردازد و تأمل عمیقی را در مورد طبیعت انسان و جامعه برمیانگیزد.
• سبک روایی منحصربهفرد: این کتاب به صورت مجموعهای از یادداشتهای روزانه روایت میشود و نثری تکهتکه، ریاضیوار و آشفته دارد که منعکسکننذهٔ دگرگونی روانی و شورش شخصیت اصلی است.
• ارتباط بیزمان: یک قرن از انتشار این رمان میگذرد اما هنوز هم کاوشی تکاندهنده و مرتبط به دنیای امروز است و بحثهای معاصر در مورد نظارت و آزادی شخصی را تحت تأثیر قرار میدهد.
افتخارات و جوایز
.
رمان «ما» هیچ جایزهٔ ادبی مهمی دریافت نکرده است، اما دلیل اصلی آن این بود که اندکی پس از انتشار آن در اوایل دههٔ ۱۹۲۰، انتشار آن در اتحاد جماهیر شوروی ممنوع شد. این رمان برای اولینبار در سال ۱۹۲۴ در خارج از روسیه با ترجمهٔ انگلیسی منتشر شد، چون از نظر سیاسی بیش از حد برای انتشار در داخل روسیه مخرب تلقی میشد. گرچه این رمان جایزهٔ ادبی رسمی دریافت نکرد، اما در طول زمان تحسین منتقدان زیادی را به خود جلب کرد و اکنون یکی از تأثیرگذارترین رمانهای دیستوپیایی در تاریخ ادبیات است.بازخوردها به رمان «ما»
.
• زامیاتین... بیش از پیشبینی برخی از ویژگیهای خاص توتالیتاریسم، شرایط تعیینکنندهٔ آن را پیشبینی کرد: نابودی فرد... او کلمهای برای آن پیدا کرد: «ما». ماشا گسن (Masha Gessen)• بهترین اثر علمی تخیلی که تاکنون نوشته شده است. اورسولا کی. لوگویین (Ursula K. Le Guin)
• درک شهودی زامیاتین از جنبهٔ غیرمنطقی توتالیتاریسم ـ قربانی کردن انسان، ظلم به عنوان یک هدف فی نفسه ـ ما را حتی از «دنیای قشنگ نو» هاکسلی نیز جذابتر کرده است. جورج اورول (George Orwell)
• وقتی پای دنیای پادآرمانشهری وسط باشد همه از ۱۹۸۴ صحبت میکنند، اما نگاهی بهتر است که به رمانی نگاه بیندازید که الهامبخش آن بوده یا حداقل رمانی که جورج اورول کمی قبل از نوشتن ۱۹۸۴ آن را نقد کرده است. رمان «ما» نوشتهٔ یوگنی زامیاتین، پادآرمانشهری را به تصویر کشیده که متاسفانه بسیار به جامعهٔ نظارتی امروز شباهت دارد، فقط به برنامههای نوپای اعتبار اجتماعی چین فکر کنید که حرکت شهروندان را رصد میکند. برادر بزرگ در مقایسه با شی جین پینگ یک جاسوس ساده بود. زامیاتین پیشبینی کرد که این اتفاق خواهد افتاد. لیت هاب (Lit Hub)
• رمانِ «ما» یکی از برترین و بزرگترین رمانهای قرن بیستم است. ایروینگ هاو
• بهعنوان یکی از اولین فانتزیهای بزرگ پادآرمانشهری این کتاب بینظیر است. کایرکاس ریویوز (Kirkus Reviews)
• زامیاتین بعد از تمام کردن کتاب ما در اواخر سال 1920، نسخهٔ دستنوشت را به چند دوست نشان داد اما اجازهٔ انتشار به او ندادند. وقتی کتاب بالاخره به لطف چکیهای شرور به چاپ رسید، چکیهایی که از دسترس پلیس مخفی شوروی دور بودند، هیاهویی به پا شد که دور از انتظار نبود. چرا دور از انتظار نبود؟ دردسر همیشه در تعقیب زامیاتین بود.
• بسیار پیش از آنکه نسخهٔ روسی کاملی از این کتاب منتشر شود ترجمهای انگلیسی از کتاب وجود داشت. جورج اورول، نویسندهٔ 1984 آن را پیدا کرد و خواند. بسیاری این کتاب را الهامبخش نویسندگان بزرگی همچون جورج اورول و آلدوس هاکسلی میدانند.
• منتقدان پیرو خط مشیِ استالین بهشدت به کتاب ما تاختند. آثار زامیاتین را از کتابخانههای شوروی کنار گذاشتند و از حق چاپ محرومش کردند.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
کتابِ ما یکی از بهترین رمانهای پادآرمانشهری است که الهامبخش نویسندگان بزرگی بوده است اما یکی از سختترین رمانها برای مطالعه است و نویسنده در آن از سبکی خلاقانه، متفاوت و ابهامهای لغوی استفاده کرده است. بنابراین اگر میخواهید این رمان را بخوانید ابتدا بدانید که مطالعهٔ آن نیاز به تمرکز زیادی دارد و بهتر است پیش از خواندن این کتاب با اوضاع نظام شوروی بعد از انقلاب اکتبر و همچنین آرمانهای کمونیسم آشنا باشید و بد نیست تا حدودی از مفاهیم ریاضی نیز سردر بیاورید.چرا رمان «ما» را بخوانیم؟
.
• داستانی پیشگامانه در ادبیات پادآرمانشهری: «ما» پایههای ژانر پادآرمانشهری را بنا نهاد و بر رمانهای نمادین دیگری مثل «۱۹۸۴» و «دنیای قشنگ نو» تأثیر گذاشت. درک مضامین این کتاب به شما کمک میکند تا داستانهای دیگری که در این زمینه نوشته شدهاند را بهتر درک کنید.• بررسی انتقادی توتالیتاریسم: این رمان که در دوران ظهور حکومت تمامیتخواه شوروی نوشته شده است، نقدی جسورانه بر رژیمهای سرکوبگر و خطرات واگذاری آازدی شخصی به دولت است که در گفتمان سیاسی مدرن هنوز هم مطرح میشود.
• کاوش در هویت و آزادی انسان: این داستان عمیقاً به تنش بین فردیت و کنترل اجتماع میپردازد و خوانندگان را به یافتن پاسخ این سوال وامیدارد که چقدر باید آزادی را فدای امنیت و نظم کرد.
• سبک روایت نوآورانه: نثر تکهتکه و ناپدار و پراکندهٔ نویسنده به صورت یادداشتهای روزانه، نهتنها آشفتگیهای روانی شخصیت اصلی را منتقل میکند بلکه یک تجربهٔ ادبی منحصربهفرد و بدیع بوده است که داستانسرایی متعارف را به چالش کشید.
• ارتباط با دوران معاصر: سالها از نوشتن این رمان میگذرد ولی موضوعاتی مثل نظارت، از دست دادن حریم خصوصی و همرنگی با جماعت به شدت شبیه دنیای امروز است و همین باعث شده که کتاب «ما» نهتنها تبدیل به یک اثر ادبی تاریخی شود، بلکه متنی حیاتی برای درک مسائل اجتماعی سیاسی و جاری دنیای امروز است.
«ما» را بخوانید چون وارد سفری عمیق و تأملبرانگیز به ریشههای ادبیات پادآرمانشهری خواهید شد. این رمان نهتنها روایتی گیرا دربارهٔ جامعهای کنترل شده است، بلکه خواننده را به تأمل در آزادی، انطباق و امنیت فرا میخواند. سبک نوآورانه و عمق فلسفی این کتاب، آن را تبدیل به داستانی جذاب و خواندنی برای هر کسی کرده که به سیاست، طبیعت انسان و پیامدهای قدرت بیقید و بند علاقه داشته باشد. با خواندن رمان «ما»، وارد یک داستان پادآرمانشهری مدرن خواهید شد و ارتباط آن با دنیای امروز را حس خواهید کرد.
دربارهٔ نویسنده
.
یوگنی ایوانوویچ زامیاتین نویسندهٔ روسی داستانهای علمی-تخیلی، فلسفه، نقد ادبی و طنز سیاسی در 1884 به دنیا آمد. بسیاری از دوستان و مریدان زامیاتین او را آدمی فرهیخته میدانستند که در آنسوی مرزها که رفتار غیرعادی و اندیشههای مترقی و خطرناک دارد. او به فنلاند تبعید شده بود. در دوردستها، یعنی بریتانیا، کشتی طراحی میکرد. در نظر خودش هم مهندس شیکپوش و اربابمآب نیروی دریایی بود. روسها به او لقب «مرد انگلیسی» داده بودند. برای دفتر نشری در روسیه، از زبان انگلیسی کتابهایی ترجمه کرد و همان وقت بود که آثار اچ.جی.ولز سوسیالیست را بهدقت خواند. زامیاتین اول بار در سال 1905، وقتی بیستویک ساله بود و دانشجوی مبارز بلشویک، دستگیر شد. پلیس تزاری با مشت و لگد به جانش افتاد، ماهها در سلول انفرادی ماند و بعد به شهرستان تبعید شد. زامیاتین توانست با لباس مبدل مخفیانه خودش را از فنلاند به پتربورگ برساند و مدرک مهندسیاش را گرفت. در 1911 پلیس دوباره مچ او را گرفت و این بار او را به جایی در خود روسیه تبعید کردند و او در آنجا وقتش را به تصنیف هجویات گذراند. در 1914 یکی از سه هجو او با عنوان «در جنگل بکر» منتشر شد. این دفعه نه فقط زامیاتین بلکه صاحب امتیاز مجله را هم دستگیر کردند و کل نسخههای مجله از بازار جمعآوری شد. گرچه پای زامیاتین به دادگاه کشیده شد اما به هر ترتیب به زندان نیفتاد.
نقطهٔ اوج زندگی زامیاتین
.
بعد زامیاتین را به انگلستان فرستادند تا بر ساخت کشتیهای یخشکن روسی نظارت کند که او هم در آنجا محض ایجاد تنوع به هجو انگلیسیها پرداخت. بااینحال زندگی به دور از وطنش روسیه به هیچوجه با روحیهٔ او سازگار نبود. در میان تحولات عظیم سال 1917 بیدرنگ به روسیه برگشت و ماکسیم گورگی برایش او شغلی ادبی دستوپا کرد. این دوره نقطهٔ اوج زندگی و کار زامیاتین بود. در این دوران و به سال 1922 داستانی منتشر کرد با عنوان «غار» که بیشباهت به آثار ادگار آلن پو نبود. صاحبان قدرت در شوروی نوپا هم زامیاتین را در سال 1919 و بعد در سال 1922 دستگیر کردند.بااینحال او در این دوره هم بیشتر انرژی و وقتش را صرف نوشتن کرد. در 1913 استالین اجازه داد زامیاتین و همسرش به پاریس مهاجرت کنند. زامیاتین آنجا نیز خودش را نویسندهٔ اهل شوروی میدانست و همیشه امید داشت روزی که رژیم به او اجازهٔ نوشتن دهد دوباره به آنجا برگردد. بعضی از مهاجران ادبی روس در پاریس رشد کردند، ولی زامیاتین از آندست نبود. او که رمانی تاریخی را ناتمام گذاشت در سکوت و فقر تباه شد و در 10 مارس 1937 از دنیا رفت.
معرفی کتابهای مشابه:
.
اگر از مطالعهٔ این کتاب لذت بردید و به دنبال داستانهای مشابه میگردید که دنیای پادآرمانشهری و از دست دادن آزادی و فردیت را به تصویر کشیده باشند و نقدی بر این اوضاع در قالب یک داستان خواندنی ارائه کرده باشند، مطالعهٔ کتابهای زیر را به شما پیشنهاد میکنیم.• کتاب فارنهایت ۴۵۱ (Fahrenheit 451)
.
کتاب «فارنهایت ۴۵۱» اثر ری بردبری (Ray Bradbury) نویسندهٔ آمریکایی و رمانی در ژانر پادآرمانشهری است. نویسنده در این رمان به بررسی مضامین سانسور، انطباق و سرکوب تفکر انتقادی میپردازد و هشدارهای پادآرمانشهری «ما» را منعکس میکند. مانند رمان «ما»، در این کتاب نیز دنیایی منظم و قانونمند به تصویر کشیده شده است که در آن فردیت خرد شده و دولت از طریق دستکاری دانش و حذف تاریخ، کنترل خود را اعمال میکند. هر دو شخصیت در ابتدا اعضای مطیع یک سیستم تمامیتخواه هستند، اما دچار بیداری اخلاقی و فکری میشوند که آنها را به مقاومت سوق میدهد. این رمانها تصویری تاریک از جوامعی را به اشتراک میگذارند که آزادی انسان را فدای توهم نظم و خوشبختی میکنند و همین امر باعث میشود که هر دو به انتقادات جاودانه از اقتدارگرایی و پیروی بیفکرانه تبدیل شوند.این کتاب داستانِ گای مونتاگ است؛ آتشنشانی در جامعهای آیندهنگر که در آن کتابها ممنوع هستند و آتشنشانها هر کتابی را که پیدا کنند، میسوزانند. مونتاگ در ابتدا به عنوان یک مأمور وفادار این رژیم عمل میکند، اما پس از برخورد با یک دختر نوجوان کنجکاو به نام کلاریس و دیدن زنی که تصمیم میگیرد با کتابهایش بمیرد، کمکم سرخورده میشود. این امر بحرانی را در مونتاگ ایجاد میکند که او را به شورش علیه سیستم سوق میدهد. مونتاگ در حالی که به دنبال حقیقت و آزادی است، فراری میشود و در نهایت به گروهی از محققان میپیوندد که با حفظ کردن کتابها، به امید بازسازی جامعه پس از فروپاشی اجتنابناپذیر آن، آنها را حفظ میکنند.
• کتاب دنیای قشنگ نو (Brave New World)
.
کتاب «دنیای قشنگ نو» اثر آلدوس هاکسی (Aldous Huxley) نویسندهٔ بریتانیایی است. هاکسی در این کتاب درست مثل رمان «ما» خطرات قربانی کردن آزادی برای راحتی و کنترل را بررسی میکند. هر دو کتاب به شورش روح انسان بدوی علیه جهانی عقلانی، مکانیزه و بیدرد میپردازند و قرار است هر دو داستان حدود ششصد سال بعد اتفاق بیفتند. فضای دو کتاب مشابه است و تقریباً همان نوع جامعهای است که توصیف میشود، اگرچه کتاب هاکسلی آگاهی سیاسی کمتری نشان میدهد و بیشتر تحت تأثیر نظریههای زیستشناسی و روانشناسی اخیر است. هر دو رمان، جوامعی را که ثبات جمعی را بر آزادی شخصی اولویت میدهند، نقد میکنند و نسبت به از دست دادن هویت در جهانهای پیشرفته از نظر فناوری اما بیروح از نظر احساسی هشدار میدهند. داستان این کتاب در جامعهای آیندهنگر به نام دولت جهانی اتفاق میافتد، جایی که پیشرفتهای تکنولوژیکی و مهندسی ژنتیک، تمدنی بسیار کنترلشده و ظاهراً هماهنگ ایجاد کردهاند. مردم دیگر به طور طبیعی به دنیا نمیآیند، بلکه در پرورشگاهها خلق میشوند و از نوزادی برای نقشهایشان در جامعه شرطی میشوند. دولت با حذف عمق عاطفی، فردیت و ساختارهای خانوادگی، نظم را حفظ میکند و در عوض مصرفگرایی، ارضای آنی و استفاده از دارویی به نام «سوما» را برای سرکوب ناراحتی یا مخالفت ترویج میدهد. شخصیت اصلی داستان، برنارد مارکس، از شادی سطحی جامعه سرخورده میشود و به دنبال معنایی فراتر از لذت تحمیلی دولت میگردد.
سخن پایانی
.
کتاب «ما» گرچه دربارهٔ روسیه نیست و ارتباط مستقیمی با سیاست معاصر ندارد اما بیشک رمانی غیرمعمول و قابل توجه است. این کتاب به دلیل نثر شفافش در به تصویر کشیدن خطرات یک جامعهٔ مکانیزه و بیشازحد کنترلشده به شهرت رسید و سنگ بنای ژانر ادبیات پادآرمانشهری را بنا نهاد. «ما» با به تصویر کشیدن جهانی که با منطق سفت و سخت و حذف فردیت اداره ميشد، پیشبینی تکاندهندهای از عواقب چنین وضعیتی ارائه کرده است. دوراندیشی زامیاتین که از تجربیات او در اوایل روسیه شوروی گرفته شده است، این رمان را تبدیل به یک تمثیل سیاسی قدرتمند کرد.شخصیت اصلی این رمان دچار تحول عمیقی میشود و از یک شهروند وفادار به مردی تبدیل میشود که به شک و تردید افتاده و میل به احساس و شورش در او بیدار شده است. سفر شخصی او نقشی اساسی در این رمان دارد و به نمادی از مبارزهٔ انسان برای رسیدن به هویت و استقلال در شرایط سرکوبگرانه تبدیل میشود. تصمیم زامیاتین برای نوشتن رمان به صورت دفتر خاطرات شخصی، به خواننده این امکان را میدهد که درگیری درونی شخصیت اصلی را از نزدیک تجربه کند.
دنیای امروز نیز چندان دور از رمان «ما» نیست، فناوری و نظارت و تنش حقوق فردی و امنیت جمعی ما را احاطه کرده و بنابراین پس از پایان این رمان، خودتان را از همیشه نزدیکتر به این وضعیت حس خواهید کردم این اثر انتقادی ساختار جوامع و اولویتبندی ارزشها را نشان میدهد و صرفاً قصد نویسنده نشاندادن آیندهای خیالی نبوده؛ بلکه قصد داشته خواننده را به درگیرشدن با پرسشهای وادارد که زندگی کنونیاش را تحتتأثیر قرار میدهد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
کل نوشتههای دیروزم را مرور کردم و متوجه نکتهای شدم: منظورم را آنطور که باید واضح بیان نکردهام. البته مطلب در کل برای هرکدام از ما کاملا واضح است. اما که میداند: شاید شما، خوانندههای ناشناس که انتگرال نوشتههای من را برایتان خواهد آورد، کتاب بزرگ تمدن را صرفا تا آن صفحهای خوانده باشید که زندگی نیاکان ما را 900 سال پیش شرح میدهد. شاید شما حتی با مفاهیم بنیادیای مثل جدول زمانبندی، زمان شخصی، معیار مادر بودن، دیوار سبز و ولینعمت هم آشنا نباشید. حرف زدن از اینها برای من مضحک و درعینحال بسیار دشوار است. درست مثل این است که نویسندهای فرضا قرنبیستمی در رمانش مجبور باشد معنی «کت»، «آپارتمان»، یا «همسر» را توضیح بدهد. درعینحال، اگر قرار باشد رمانش به زبان موجودات بدوی ترجمه شود، چطور میشود از توضیح در مورد چیزی مثل «کت» صرفنظر کرد؟ شک ندارم که موجود بدوی نگاهی به «کت» میاندازد و توی دلش میگوید: «این به چه درد میخورد؟ فقط بار اضافی است.» به گمانم شما هم دقیقا چنین نظری خواهید داشت اگر بگویم که هیچیک از ما از زمان جنگ دویستساله به اینور به آن طرفِ دیوار سبز نرفته است. اما عزیزان، کمی فکرکردن هم بد نیست، گاهی مفید هم هست.








شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













