%20


دفعات مشاهده کتاب
371
علاقهمندان به این کتاب
0
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات ثالث منتشر کرد:
آخرین باری که با هم دعوا کردیم، در آپارتمان گیشا مینشستیم که چشمانداز قشنگی به شهر داشت. شبها که چراغها روشن میشد، از هر دری حرف میزدیم. برای شیرین شعر میخواندم و زیر نور آکواریوم، ماهیها به ما نگاه میکردند. اما یک روز به چشم هم زل زدیم و هر چه از دهنمان درمیآمد، نثار هم کردیم. چیزهایی به هم گفتیم که آدم شرمش میشود. راه فراری نداشتیم و کسی هم نمیتوانست جلوی ما را بگیرد. مثل این بود که داری با ماشین توی جاده میروی و میدانی جلوتر راه خراب است و ممکن است با کله بروی ته دره اما نه برمیگردی و نه میزنی روی ترمز و با حرصی که در وجودت جمع شده پدال گاز را فشار میدهی و یک کله تا آخرش میروی.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786004056762
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
156 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
155 گرم
سال انتشار
1400
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














34٬000 تومان
42٬500
%20