دربست

(0)

720,000ریال

648,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
182

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دربست

انتشارات میلکان منتشر کرد:
در‌بست
پنجاه‌وهشت روایت کوتاه از خیابان‌های قاهره در آستانه‌ی انقلاب
خالد الخمیسی
ترجمه‎ی علی‌رضا رحمانی

«ستاره‎ی ادبی جدید در جهان عرب»
_ دویچه‌وله

مریم مقدس درحالی‌که مسیح را در آغوش داشت، برای دیدن دِیری، از آسمان به‌سوی زمین فرود آمد. کشیشان و پدران روحانی، با شکوه و افتخار بسیار برای استقبال از او به صف ایستادند. هریک تحفه‌ای آورده بودند، از اشعار و مدیحه گرفته تا کتاب‌های نفیس و شمایل قدیسان. دراین‌میان راهبی بود ساده‌دل. نه در علم و درس هم‌پای بزرگانِ زمانه بود و نه از نسل و خانواده‌ای اصیل. پدر و مادرش مردمان ساده‌ای بودند که کارشان اجرای نمایش‌های عامیانه در سیرک بود. وقتی نوبت به راهب بی‌نوا رسید، سایر کشیشان برای حفظ آبرو و منزلتِ دیر خواستند مراسم تکریم و خوشامدگویی را تمام کنند تا مبادا این راهبِ دون‌پایه با اَعمال خود مایه‌ی ریختن آبروی ایشان شود. اما این راهب ساده‌دل نیز می‌خواست عرض ارادتی به محضر مریم مقدس و فرزندش کرده باشد. پس پیش رفت و در مقابل نگاه‌های تحقیرآمیز هم‌قطارانش، چند نارنج از جیب‌هایش بیرون آورد و همان‌طور که از پدر و مادرش آموخته بود، آن‌ها را یکی پس‌از دیگری به هوا پرتاب کرد و مجدداً گرفت! تحفه‌ی راهب برای مریم عذرا و مسیح همین نمایش عامیانه بود.
در آن لحظه، مسیح در آغوش مریم شروع به خندیدن کرد. دست‌هایش را از شادمانی به هم می‌زد و حرکات راهب را می‌نگریست. آنگاه مریم مقدس دست‌های خود را به‌سوی راهب پیش برد تا مسیح را برای چند دقیقه به آغوش او بسپارد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی