%20


ترانه کافه غم زده (جیبی)
0٫0
(0)
0 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
80٬000 تومان
100٬000
دفعات مشاهده کتاب
2646
علاقهمندان به این کتاب
22
میخواهند کتاب را بخوانند.
2
کتاب را پیشنهاد میکنند
1
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات ماهی منتشر کرد:
«پیش از هر چیز، عشق تجربهی مشترکی است میان دو شخص. اما این بدان معنا نیست که طرفین این ماجرا تجربهی مشابهی را از سر میگذرانند. عاشقی هست و معشوقی، اما دنیای این دو زمین تا آسمان با هم فرق دارد.» (بخشی از کتاب)
کتاب «ترانهی کافهی غمزده» ماجرای زنی به نام آملیا اِونس است که در دهکدهای کوچک زندگی میکند و صاحب تنها کافهی این دهکده است. او زنی ثروتمند، قدبلند و سرسخت است که توجهی به عشاقش ندارد. آملیا تجربهی زندگی مشترکی را دارد که تنها ده روز دوام آورده و پس از آن او ترجیح داده باقی عمرش را در تنهایی بگذراند. تا اینکه حضور گوژپشتی به نام پسرخاله لایمون زندگی آملیا و سایر مردم دهکده را دستخوش تغییر میکند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9789642092598
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
جیبی
تعداد صفحه
111 صفحه
نوبت چاپ
4
وزن
72 گرم
سال انتشار
1402
کتاب «ترانه کافه غمزده» (The Ballad of the Sad Café) رمانی کوتاه و خواندنی اثر کارسن مککالرز (Carson McCullers) نویسنده، شاعر و مقالهنویس آمریکایی است که اولینبار در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. نویسنده در این رمان کوتاه به بررسی تنهایی، عشق و روشهای عجیب تبدیل احساسات انسان به وسواس یا بیرحمی میپردازد. داستان این کتاب در شهری کوچک در جورجیا و حولمحور خانم آملیا میگذرد، زنی سرسخت و مستقل که یک فروشگاه عمومی را اداره کرده که بعداً آن را به کافهای تبدیل میکند که به قلب جامعه تبدیل میشود. زندگی او زمانی تغییر میکند که پسرعموی گوژپشتش ناگهان جلوی خانهاش پیدا میشود و در او لطافتی نادر را بیدار میکند. اما زمانی که همسر سابقش دوباره به در خانهاش میآید، همه چیز بهم میریزد مککالرز از این داستان عجیبوغریب برای کالبدشکافی ماهیت عشق استفاده کرده است و از طریق این رمان کوتاه و شخصیتهای گروستک خود، به انزوا و پوچی غمانگیز اشتیاق به ارتباط میپردازد. این کتاب با نام «آواز کافه غمبار» نیز در ایران منتشر شده است.
دربارهٔ کتاب
.
داستان «ترانهٔ کافهٔ غمزده» در شهری کوچک و دورافتاده در جنوب ایالات متحده شروع میشود و داستان خانم آملیا ایوانز است که از نظر جسمی و روحی بسیار قوی است و مردی گوژپشت با تنها یک چمدان در دست که ادعا میکند از خویشاوندان است. وقتی خانم آملیا که مردم شهر او را زنی حسابگر میدانند و هرگز بدون فکر دست به عمل نمیزند، این غریبه را به خانهاش میبرد، شایعاتی پخش میشود مبنی بر اینکه خانم آملیا او را بُرده تا تنها وسایل داخل چمدانش را تصاحب کند.وقتی شایعات به اوج خود میرسند، گروهی متشکل از هشت مردم به مغازهٔ او میآیند و برای روز مبادا روی پلهها مینشینند و منتظرند که ببینند چه اتفاقی میافتد. سرانجام آنها بهیکباره وارد مغازه شده و در کمال تعجب میبینند که گوژپشت زنده و سالم است. وقتی همه داخل مغازه میشوند خانم آملیا از آنها پذیرایی میکند که این باعث تعجب آنها میشود، چون خانم آملیا هیچگاه مهماننواز نبوده است. خانم آملیا به همراه گوژپشت ناخواسته سنت جدیدی را برای شهر ایجاد میکنند و مردم در عصرهای یکشنبه و اغلب تا نیمهشب در کافهشان دور هم جمع میشوند.
ولی هنوز هم برای مردم شهر تعجبآور است که چه اتفاقی برای خانم آملیا افتاده که آنقدر تغییر کرده است؟
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.
«ترانه کافه غمزده» داستانی شاعرانه و عمیق دارد و به کاوش تاریک تنهایی انسان میپردازد. مککالرز با ترکیب عناصر گوتیک جنوبی و نثری غنی، یک مثلث عشقی ساده را به تمثیلی عمیق دربارهٔ عدم تعادل محبت با درد و انزوا تبدیل کرده است. فضای شهر کوچک این رمان به فاضیی برای میل و بیگانگی انسان تبدیل شده، جایی که شخصیتها زیبایی شکننده و بیرحمی عشق را نشان میدهند. لحن مالیخولیایی، تصاویر نمادین و بینشهای فلسفی نویسنده، این کتاب را تبدیل به قدرتمندترین اثر مککالرز کرده است. ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:• فضای گوتیک جنوبی: مککالرز شهری جنوبی، وهمآلود و رو به زوال را پر از چهرههای عجیب و غریب و تنها به تصویر میکشد. فضای وهمآلود، بازتابی از ویرانی عاطفی شخصیتها است و حال و هوای قدرتمندی از انزوا و زوال ایجاد میکند.
• تصاویر پیچیده روانشناختی: داستان عمیقاً به زندگی عاطفی سه شخصیت اصلی خود میپردازد و عدم تعادل دردناک عشق و میل را آشکار میکند. رفتار هر شخصیت، سایههای مختلفی از نیاز، طرد و بیرحمی را منعکس میکند.
• عشق یکطرفه و انزوا: این رمان کوتاه به بررسی این ایده میپردازد که عشق اغلب در یک جهت جریان دارد و به ندرت به کمال میرسد. مککالرز نشان میدهد که چگونه اشتیاق به ارتباط میتواند هم باعث تعالی و هم نابودی کسانی شود که آن را احساس میکنند.
• زبان نمادین و شاعرانه: نثر کتاب، غنی از استعاره و ریتم است و داستان غمانگیز را به چیزی تقریباً اسطورهای تبدیل میکند. سبک غنایی مککالرز، تراژدی در یک شهر کوچک را به بازتابی جهانی از وضعیت انسان تبدیل کرده است.
• عمق اخلاقی و فلسفی: در زیر طرح سادهٔ آن، تأملی عمیق در مورد ماهیت عشق، قدرت و آسیبپذیری نهفته است. داستان نشان میدهد که زیبایی و بیرحمی عشق جداییناپذیرند و اینکه عشق عمیق، خطر نابودی را نیز به همراه دارد.
اقتباس از رمان «ترانهٔ کافهٔ غمزده»
.
• ادوارد آلبی (Edward Albee)، نمایشنامهنویس مشهور آمریکایی، با اقتباس از این رمان کوتاه در سال ۱۹۶۳ یک نمایشنامه نوشت که این نمایشنامه در سال ۱۹۹۱ به فیلمی با همین نام با بازی ونسا ردگریو و کیت کارادین تبدیل شد. • «کافهٔ غمزده» آهنگی است که براساس همین رمان ساخته شده و یک گروه راک مستقر در نیویورک آن را ضبط کردند و در آلبوم سال ۲۰۱۶ آنها اضافه شده است.
• «ترانهٔ کافهٔ غمزده» الهامبخش فیلم کافه بغداد (Bagdad Cafe) در سال ۱۹۸۷ بود که پرسی آدلون و همسرش آن را نوشتند. آدلون همچنین کارگردانی این فیلم را برعهده داشت.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
این کتاب مناسب کسانی است که به مطالعه دربارهٔ جنبههای تاریکتر احساسات انسانی و پیچیدگی روابط علاقه داشته باشند. دانشجویان ادبیات، نویسندگان و علاقهمندان به ادبیات داستانی نیز از مطالعهٔ این کتاب کوتاه لذت خواهند بُرد. طرفداران داستانهای گوتیک جنوبی و کسانی که از مطالعهٔ آثار نویسندگانی مانند ویلیام فاکنر یا فلانری اوکارنر لذت میبرند نیز از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند بُرد.چرا رمان «ترانهٔ کافهٔ غمزده» را بخوانیم؟
.
• درد و زیبایی عشق یکطرفه را به تصویر میکشد: تصویر مککالرز از عشق خام و بدون فیلتر است. او نشان میدهد که چگونه محبت اغلب در یک جهت جریان مییابد و کسی را راضی و دیگری را ویران میکند. داستان از طریق فداکاری خانم آملیا، عدم تعادل عاطفی را که بسیاری از روابط را تعریف میکند، آشکار میکند. این رمان کوتاه، عشق را رمانتیک جلوه نمیدهد؛ بلکه صداقت بیرحمانهٔ آن را آشکار میکند و نشان میدهد که چگونه میتواند هم دگرگونکننده و هم مخرب باشد. خوانندگانی که تا به حال احساس نادیده گرفته شدن یا دوست داشته نشدن کردهاند، این اثر مککالرز را بسیار درک خواهند کرد.• یک کلاس استادی در داستانسرایی شخصیتمحور: هر شخصیت در این رمان کوتاه، جنبهای متمایز از میل و آسیبپذیری انسان را نشان میدهد. قدرت خانم آملیا، نیاز شکننده به محبت را پنهان میکند، پسرخاله گوژپشت، جذابیت فریبندهٔ کسانی را که از عشق سوءاستفاده میکنند، تجسم میبخشد. مککالرز این شخصیتها را با دقت و همدلی پرورش میدهد و آنها را به کهنالگوهایی از احساسات انسانی تبدیل میکند. خواندن این کتاب به فرد کمک میکند تا درک کند که چگونه یک نویسنده میتواند در یک روایت فشرده، پرترههای روانشناختی قدرتمندی بسازد و همدلی و خویشتنداری را نشان بدهد.
• به نمایش گذاشتن تنهایی، مشکل بشریت: این داستان فقط در مورد یک عشق رمانتیک نیست، بلکه در مورد تنهایی عمیقی است که وجود انسان را تعریف میکند. خود کافه به نمادی از آرامش موقت تبدیل میشود، مکانی که افراد منزوی برای فرار از پوچی خود در آن جمع میشوند. مککالرز معتقد است که هر کسی تا حدی تنهایی را با خود حمل میکند و نیاز به ارتباط به هر شکلی دارد. خوانندگان با مطالعه این کتاب متوجهٔ تعادل ظریف بین استقلال و تعلق خاطر میشوند.
• سبک شاعرانه و نمادین آن و یک اثر هنری ادبی: نثر مککالرز غنایی، دقیق و پر از تصاویری است که داستان را شکل میدهند. شهر رو به زوال جنوبی، زوال عاطفی ساکنان آن را منعکس میکند، در حالی که کافه نماد گرمای زودگذر در دنیایی سرد است. نثر او خود مانند یک تصنیف مالیخولیایی، ریتمیک و سرشار از معنا است. برای خوانندگانی که برای نوشتههای زیبا و نمادگرایی لایه لایه ارزش قائلند، این رمان کوتاه تجربهای ارزشمند ارائه میدهد که عمق عاطفی را با لذت زیباییشناختی در هم میآمیزد.
کتاب «ترانهٔ کافهٔ غمزده» را بخوانید چون داستانی جاودانه و بسیار زیبا دربارهٔ پیچیدگی عشق، تنهایی و نیاز عاطفی است. کارسن مککالرز از یک فضای سادهٔ جنوبی برای کاوش در حقایق جهانی و قلب انسان استفاده کرده است و نشان میدهد چگونه عشق میتواند باعث تعالی، تحریف و حتی نابودی انسان شود. ترکیب زبان شاعرانه، بینش روانشناختی و ابهام اخلاقی در این کتاب، آن را نهتنها به روایتی جذاب، بلکه به تأملی عمیق در مورد معنای انسان بودن تبدیل کرده است. این اثر کوتاه بسیار فراموشنشدنی است و مدتها پس از پایان کتاب با خواننده میماند.
دربارهٔ نویسنده
.
کارسن مککالرز رماننویس، نویسندهٔ داستان کوتاه، نمایشنامهنویس، مقالهنویس و شاعر آمریکایی بود که در ۱۹۱۷ به دنیا آمد و در ۱۹۶۷ درگذشت. اولین رمانش «قلب، شکارچی تنها» (The Heart Is a Lonely Hunter) بود که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد و در این رمان به بررسی انزوای معنوی افراد مطرود در شهری کوچک در ایالات متحده میپرداخت. رمانهای دیگرش نیز مضامین مشابهی دارند و بیشتر آنها در جنوب اتفاق میافتند.آثار مککالرز اغلب به عنوان گوتیک جنوبی و نشانگر ریشههای جنوبی در نظر گرفته میشوند. منتقدان نوشتهها و شخصیتهای او را عجیبوغریب توصیف کردهاند. تاکنون اقتباسهای زیادی از داستانهایش شده است. اقتباسی صحنهای از زمانش با عنوان «عضو عروسی» (The Member of the Wedding) که احساسات یک دختر جوان را در عروسی برادرش به تصویر میکشد در سالهای ۱۹۵۰ تا ۵۱ در برادوی به روی صحنه رفت و با موفقیت اجرا شد.
معرفی کتاب مشابه: قلب، شکارچی تنها (The Heart Is a Lonely Hunter)
.
کتاب «قلب، شکارچی تنها» اثر دیگری از کارسن مککالرز نویسندهٔ آمریکایی است. داستان در یک شهر کوچک آسیابانی در جنوب آمریکا در دههٔ ۱۹۳۰ اتفاق میافتد و داستان جان سینگر، مردی کر و لال را دنبال میکند که حضور آرام و دلسوزش، گروهی از شخصیتهای تنها و سرخورده را به خود جذب میکند. در میان آنها میتوان به میک کلی، دختری نوجوان؛ دکتر کوپلند، روشنفکر سیاهپوستی که برای عدالت نژادی تلاش میکند؛ جیک بلونت، سوسیالیستی مست؛ و بیف برانون، صاحب کافهای متفکر اشاره کرد. هر شخصیت با سینگر درد دل میکند و معتقد است که او آنها را درک میکند، اما طنز غمانگیز ماجرا این است که خود سینگر از انزوا و غم ناگفتهٔ دوست از دست رفتهاش، یک کر و لال دیگر به نام آنتوناپولوس، رنج میبرد. این رمان به تأملی عمیق در مورد بیگانگی، ارتباط و نیاز مبرم انسان به دیده شدن و درک شدن در جهانی تبدیل میشود که به ندرت به حرفهای دیگران گوش میدهد. نویسنده در این کتابش نیز درست مثل «ترانهٔ کافهٔ غمزده» تنهایی وهمآلود شرایط انسانی و توهم ارتباط میان افرادی را که از نظر عاطفی گرسنه هستند، بررسی میکند. هر دو داستان در شهرهای کوچک جنوبی اتفاق میافتند و بر بیگانگان عجیب و غریبی تمرکز دارند که به دنبال عشق یا درک هستند اما در نهایت در دام تنهایی گرفتار میشوند. مککالرز از این جوامع منزوی به عنوان آینههایی از روح انسان، پر از اشتیاق، لطافت و بیرحمی، استفاده میکند. از جمله شباهتهای هر دو کتاب میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
• مضمون تنهایی: هر دو رمان شخصیتهایی را به تصویر میکشند که با وجود اشتیاقشان برای ارتباط، از انزوای عاطفی عمیق رنج میبرند.
• عشق بیپاسخ یا نابجا: هر داستان شخصیتهایی را نشان میدهد که عشقی میدهند که به نوعی جبران نمیشود.
• فضای گوتیک جنوبی: هر دو در شهرهای کوچک و رو به زوال جنوبی پر از روحهای عجیب و غریب و شکسته اتفاق میافتند. فضای تاریک و دلگیر، ویرانی عاطفی شخصیتها را تشدید میکند و زوال رویاها و روابط را منعکس میکند.
• کاوش در نیاز انسان به درک شدن: هر کتاب بررسی میکند که چگونه مردم در تلاش برای همدلی، خواستهها و ترسهای خود را به دیگران القا میکنند.
سخن پایانی
.«ترانهٔ کافهٔ غمزده» تصویری زنده از قلب انسان است؛ پُر از تناقض، ضعف و اشتیاق شدید به برقراری ارتباط با دیگران. در زیر گرد و غبار و پوسیدگی یک شهر کوچک جورجیا، شاهد نبردهای آرام عشق و تنهایی را که هر روحی را تعریف میکند، خواهید بود. این کافه که از لحظه نادر مهربانی خانم آملیا زاده شده است، به پناهگاهی موقت تبدیل میشود که در آن شکستهها و امیدواران گرد هم میآیند. با این حال، وقتی عشق تلخ میشود و خیانت رخنه میکند، مککالرز به ما یادآوری میکند که هر گرمی سایه خود را به همراه دارد و زیبایی ارتباط اغلب در کنار فقدان اجتنابناپذیر وجود دارد.
مککالرز هرگز شخصیتهایش را ستایش نمیکند یا از نظر راه رسیدن به رستگاری آسان نیست؛ در عوض، او اجازه میدهد درد و اشتیاق آنها با حقیقت خام آشکار شود. آسیبپذیری غمانگیز خانم آملیا، نیاز خودخواهانه پسرعمویش به توجه و شور انتقامجویانه همسر سابقش، همگی ناهماهنگی بین آنچه ما میخواهیم و آنچه جهان به ما میدهد را آشکار میکنند. نویسنده از طریق روابط درهمتنیدهشان، عدم تعادل محبت را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند همزمان سخاوتمندانه و بیرحمانه، شریف و تحقیرآمیز باشد.
رمان «ترانهٔ کافهٔ غمزده» نه به دلیل طرح داستانش، بلکه به دلیل فضا و نگاهش به درد خاموش و تنهایی در ذهن خواننده ماندگار میشود. مککالرز ما را دعوت میکند تا خود را در شخصیتهای تنهای او بشناسیم، تا غم پنهانی را که اغلب با نیاز به عشق همراه است، بپذیریم. این رمان کوتاه در سکوت به پایان میرسد، اما این سکوت مدتها پس از پایان داستان، مانند آهنگی غمانگیز که در شهری خالی محو میشود، در ذهنتان باقی میماند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
خانم آملیا صورتش را کمی کج گرفته بود و گوش میداد. او همیشه شام یکشنبههایش را تنها میخورد. هیچوقت قوم و خویشهایش نمیریختند سرش و او هم خودش را قوم و خویش کسی نمیدانست. خالهٔ مادرش در چیها اصطبلی داشت، اما حالا دیگر مرده بود. بهجز این خاله، فقط یک پسرعمهپسردایی داشت که در ولایتی سی کیلومتر آنطرفتر زندگی میکرد. اما این خویشاوند و خانم آملیا آبشان با هم توی یک جو نمیرفت و اگر تصادفاً به هم برمیخوردند، از هم رو برمیگرداندند و تفی میانداختند کنار جاده. کسان دیگری هم بودند که گهگاه به هزار ترفند میکوشیدند به نحوی خودشان را به خانم آملیا بچسبانند، اما تیرشان به سنگ میخورد. گوژپشت شروع کرد به بافتن رشتهٔ درازی از مزخرفات، پر از اسم اشخاص و جاهایی که هیچکدام برای حاضران در ایوان آشنا نبود و به موضوع گفتوگو نیز بیربط مینمود. «خلاصه فنی و مارتا خواهر ناتنی همدیگه بودن و من پسر فنی از ازدواج صسومش هستم. یعنی من و شما با هم...» خم شد و شروع کرد به باز کردن چمدانش.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














80٬000 تومان
100٬000
%20





























