%17


دفعات مشاهده کتاب
1499
علاقهمندان به این کتاب
5
میخواهند کتاب را بخوانند.
2
کتاب را پیشنهاد میکنند
4
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات ایهام منتشر کرد:
شیرعلی زیرلب غرغر می کرد: «خدا توي حروم لقمه و اون ارباب ظالمتو از زمین ورداره. امونمونو بریده از سر صبح، نفهمیدیم چاشت چی خوردیم. راستی خبرداری ارباب فرستاده دنبال کوکب؟ بی انصاف نذاشت کفن اون مصطفای بدبخت خشک بشه. سرصبح ملا رمضون رو هم خبر کرده واسه خوندن صیغه. وجیهه سر صبح می گفت همین دیروز عده ی کوکب بدبخت تموم شده ، امروز فرستاده دنبالش. بنده خدا کوکب هم راضی نیست اما چی از دستش میاد. پدرسوخته، ماها رو مثل گوسفنداش می شماره. خدا ازش نگذره .»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786227552935
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
102 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
166 گرم
سال انتشار
1401
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

17 تیر 1401
داستان های متنوعی دارد
0
0

میثم مهدوی
16 تیر 1401
با سلام امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید
0
0
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.

17 تیر 1401
1
کار چیدن گل های محمدی که تمام شد، مادر، سبد پر از گل را روی چهارپایه ی فلزی کنار باغچه گذاشت و رفت به سمت درخت شاه توت . برگ بزرگی از آن را کند و شاه توت های سرخ و درشت آن ها را بعد از چیدن درون برگ قرار داد. شلنگ آب را از پدر گرفت و آب را روی شاه توتها گرفت.
شاید بپسندید














39٬840 تومان
48٬000
%17