30بوک
کتاب عمومی
تاریخ
اروپا
از داروین تا هیتلر

از داروین تا هیتلر

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
3439

علاقه مندان به این کتاب
54

می‌خواهند کتاب را بخوانند
5

کسانی که پیشنهاد می کنند
9

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب از داروین تا هیتلر

انتشارات سایلاو منتشر کرد:
ریچارد ویكارت در كتاب از داروین تا هیتلر به بررسی و تشریح تاثیر تحول‌آور و انقلابی داروینیسم بر علم اخلاق و اخلاقیات می پردازد. ویكارت در این مطالعه تاریخی نشان می دهد كه اغلب زیست شناسان داروینی و متفكران اجتماعی و تقریبا تمام داروینیست های طبیعت‌انگار، تا پیش از جنگ جهانی اول تلاش كردند تكامل زیست‌شناختی را در علم اخلاق به كار گیرند و داروینیسم را به جای اخلاق سنتی یهودی مسیحی و روشنگری بنشانند. بسیاری از این متفكران با دفاع از نسبی‌گرایی اخلاقی، ارزش و قداست زندگی انسان‌ها را انكار كردند و با تكیه بر مفهوم «سازگاری» تكاملی، هوش و سلامت را در زمره اصول اولیه اخلاقی قرار دادند. ریچارد ویكارت به عنوان تاریخ‌دانی برجسته در كتاب از داروین تا هیتلر، نمایی روشن و مایوس‌كننده از طبیعت‌گرایی داروینی به تصویر می كشد كه در آن متفكران آلمانی با زندگی انسان به مثابه مواد خامی رفتار می كردند كه می باید در مسیر پیشبرد تكامل آن را قربانی كرد. این نگرش اخلاق‌گریز برخاسته از داروینیسم اجتماعی، باعث تدوین سیاست‌هایی مانند ممنوعیت ازدواج، كودك‌كشی و مرگ آسان در خصوص كسانی می شد كه از دید دانشمندان داروینیستی فرومایه‌تر از سایرین تلقی می‌شدند. بدین ترتیب، با فراگیری داروینیسم اجتماعی و جایگزینی اخلاق داروینیستی به جای اخلاق خداباورانه، داروینیسم نقشی كلیدی و اصلی نه فقط در اصلاح نژادی بلكه در مرگ آسان، كودك‌كشی و نابودی نژادی ایفا كرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

کتاب از داروین تا هیتلر

معرفی کتاب....

ریچارد ویکارت در این اثر مستدل و در عین حال مناقشه برانگیز، موضوعات گسترده ای از ارزش زندگی انسان گرفته تا اخلاق جنسی و نابودی نژادی را به بحث می گذارد. کتاب از داروین تا هیتلر، هم چنین منبع ارزشمندی است برای کسانی که می خواهند بدانند داروینیسم اجتماعی و نازیسم تا چه اندازه به هم مرتبط اند چرا که ویکارت شواهدی ارائه می کند که بر پایه آن هیتلر، دیدگاه خود از اخلاق را نه بر پایه نیهیلیسم که بر پایه اصول داروینی بنا کرده بود. به باور ویکارت، ارتباط تاریخی منطقی بین داروینیسم و نازیسم وجود دارد و داروینیسم دلیلی ضروری اما ناکافی برای ایدئولوژی نازی بوده است.

ارتباط بین نظریه تکامل داروین و اخلاق

ریچارد ویکارت فصل اول کتاب از داروین تا هیتلر را با نقل قولی از زبان خود داروین در خودزیست نامه اش آغاز می کند. همین خود زیست نامه نشان می دهد که داروین از تبعات نظریه خود برای علم اخلاق آگاه بوده است.  اما این که این ارتباط چگونه بوده، و مسیری که از نظریه تکامل داروین تا داروینیسم اجتماعی، آسان مرگی، کودک کشی، حذف افراد فرومایه و نهایتا هولوکاست طی شده است چگونه مسیری بوده موضوع این کتاب است.

داروین چکیده ای از نظریه ی خود راجع به اخلاقیات و علم اخلاق را در خودزیستنامه اش به رشته تحریر درآورد و با بیان این مفهوم شروع کرد که فردی که  به خدا یا جهان باقی اعتقاد ندارد (که البته خودش هم نداشت)، «می تواند قاعده ی زندگی خویش را تنها بر پایه پیروی از انگیزه ها و غرایزی قرار دهد که قوی ترین و یا به زعم  او بهترین هستند.» چنین باوری نوعی انحراف افراطی از بنیان سنتی اخلاقیات محسوب میشد، چراکه مسیحیت به مکاشفه ی الهی متکی بود. دیوید هول، فیلسوف آمریکایی در متافیزیک تکامل، بر ماهیت ساختارشکنانه ی نظریه ی داروین در رابطه با علم اخلاق تأکید کرده و می گوید: «ازآنجاکه بسیاری از نظریه های اخلاقی، سیاسی، و وابسته به علم اخلاق وابسته به نوع ادراک فرد از ماهیت انسان است، نظریه ی داروین تمامی این نظریه هارا زیر سؤال برد. » (از داروین تا هیتلر - ریچارد ویکارت - صفحه 49)

از داروین تا هیتلر: داستان تحریف مرگبار علم

پذیرش جهان بینی طبیعت انگارانه داروینی از سوی بسیاری از دانشمندان، اندیشمندان و حتی پزشکان در قرن بیستم آغازی بر تاریخ بشریت بود. البته که عده ای با پیش کشیدن مغالطه طبیعت انگارانه در برابر به کاربستن تکامل زیست شناختی در علم اخلاق مقاومت کردند با این حال جریان اصلی خط فکری آن زمان، داروینیسم اجتماعی را وارد حوزه های علوم اجتماعی کردند و حتی دربرابر خداشناسی به عنوان آلترناتیو اصلی علم کردند. در این میان نقش هکل بسیار برجسته بود. او که مهم ترین بعد داروینیسم را نیای حیوانی انسان ها می دانست و فراگیری داروینیسم را معادل پایان قداست زندگی انسان ها ارزیابی می کرد تاثیرات بزرگی بر اندیشمندان پس از خود برجای گذاشت. یکی از متخصصان ژنتیک قرن بیستم تجربه خود از مطالعه کتاب هکل را این گونه بیان می کند:

با چشمان سوزان و روحی ملتهب. به نظر می رسید که تمامی مشکلات زمین وآسمان به سادگی و به طورمجاب کننده ای حل شده بود؛ برای هر پرسشی که ذهن جوان را می آزرد، پاسخی موجود بود. تکامل کلید همه چیز بود و می توانست جایگزین تمام عقاید و باورهایی شود که داشتند کنار گذاشته می شدند. فقط تکامل و قانون اعجاب انگیز تبارزایی وجود داشت که واقعیت تکامل را به متعصب ترین معتقد به خلقت نشان می داد. من به حدی مسحور شده بودم که باید دانسته های جدید خود را با دیگران در میان می گذاشتم هرچند که این کار در حیاط مدرسه، در پیک نیک ها و در میان جمع دوستان اتفاق می افتاد. به خوبی به یاد دارم که در یکی از پیک نیک های مدارس درحال یکه میان جمعی از بچه مدرسه ای ها محاصره شده بودم داشتم انجیل داروینیسم را از دیدگاه هکل برای آن ها شرح می دادم. (از داروین تا هیتلر  -ریچارد ویکارت - نشر سایلاو- صفحه 40)

داروینیسم اجتماعی و نادیده گرفتن حقوق انسان‌ها

کتاب از داروین تا هیتلر

با فراگیری داروینیسم اجتماعی، اخلاقیات نسبی هم رواج یافت. دیگر خوب و بد به معنای مطلق آن وجود نداشت. بسیاری از اندیشمندان داروینیست، خوب و بد را تابع روند قانون تکامل می دیدند که در زمان ها و مکان های مختلف تغییر می کند. به این ترتیب رذیلت های سابق، امروز می توانستند فضیلت باشند و برعکس. ریچارد ویکارت در از داروین تا هیتلر نظرات تکان دهنده و حیرت آور بسیاری از اندیشمندان را آورده است. اندیشمندانی که آشکارا از مرگ ضعیف تر ها به بهای زنده ماندن قوی تر دفاع می کردند. نکته مهم اینجاست که در نگرش برخاسته از داروینیسم حق همیشه با قوی تر است. ویکارت در اینجا به گفته های هلوالد از زبان خودش اشاره می کند:

در طبیعت تنها یک حق حکمرانی می کند، که ناحقی، حق قوی تر یا حق خشونت است، اما خشونت هم درواقع، متعالی ترین منبع حق است، زیرا بدون آن هیچ قانونی قابل تصور نیست. در بیان روایت خود (از این موضوع)، به راحتی اثبات خواهم کرد که حتی در تاریخ بشریت هم حق قوی تر اعتبار خود را از اساس حفظ کرده است.
نظرات هلوالد واقعاً ناخوشایند به نظر می رسند، اما او تنها متفکر اجتماعی داروینی نبود که حقوق بشر را با تحقیر و خوشنودی بابت حق افراد قوی تر نادیده گرفت. (از داروین تا هیتلر -ریچارد ویکارت - صفحه 70)

نیچه و به نژادی (اصلاح نژادی)

نیچه و هکل را می توان دو نام بسیار مهم در ترویج و پیاده سازی اصول اصلاح نژادی دانست، تا جایی که علم اخلاق تکاملی متفکری مانند تایل ترکیبی از داروینیسم و نیچه ایسم بود. نیچه صراحتا مخالف علم اخلاق خداباورانه بود و از علم تکامل داروینی پیروی می کرد. اگرچه فلاسفه ای هستند که نیچه را به عنوان یک ضدداروینیست مطرح می کنند اما اغلب مورخینی که بر روی اصلاح نژادی مطالعه کرده اند تاثیر نیچه بر جنبش اصلاح نژادی را غیر قابل انکار دانسته اند. نیچه بسیاری از ایده های اصلاح نژادی از جمله گواهی سلامت پیش از ازدواج را ترویج داد. ریچارد ویکارت در کتاب از داروین تا هیتلر به دقت ارتباط بین نیچه ایسم و داروینیسم را بررسی می‌کند و در این باره می‌نویسد:

نیچه در بسیاری از بخش های اراده قدرت ایده های اصلاح نژادی خود را نشان داد. وی در بخش مربوط به معرفی آن کتاب این طور اظهار می کند: مواردی وجود دارد که در آن ها کودک، جرم محسوب می شود: معلولین مزمن یا دارای ضعف اعصاب درجه سه…. جامعه، به عنوان متولی بزرگ زندگی، مسئول (خودِ) زندگی برای هرحیاتِ سقط شده ای است؛ همچنین جامعه باید تاوان چنین زندگی هایی را بپردازد: درنتیجه، باید از آن ها جلوگیری کند. در موارد متعدد، جامعه باید از تولیدمثل جلوگیری کند: به این منظور، بدون توجه به تبار، درجه، یا روحیه، جامعه ممکن است سخت گیرانه ترین ابزار محدودیت، سلب آزادی و در موارد خاص اخته گری را آماده داشته باشد. (از داروین تا هیتلر  -ریچارد ویکارت- نشر سایلاو- صفحه 90)

کتاب از داروین تا هیتلر

داروینیسم اجتماعی، کودک کشی، آسان مرگی و حذف افراد فرومایه

ریچارد ویکارت بخش های زیادی از کتاب از داروین تا هیتلر را به این مقولات اختصاص داده است. مطالعه آرای اندیشمندان و متفکران داروینیست در باب ترویج کودک کشی و حذف افرادی که از دید داروینیست های اجتماعی فرومایه تصور می شدند در یک کلام تکان دهنده است. تاسف بارتر آن که که ترویج این آدمکشی ها با دلایل علمی پشتیبانی می شدند:

روییر در مقدمه ترجمه فرانسوی کتاب خاستگاه گونه ها داروین در سال 1862 ، این طور نوشت: «نتیجه این حمایت منحصربه فرد و غیرهوشمندانه ای که به افراد ضعیف، ناتوان، صع بالعلاج، شریر و به تمام کسانی که جذابیتی برای طبیعت ندارند، اعطاء شده چیست؟ این است که بیماری هایی که آن ها را مبتلا کرده تا ابد تداوم می یابند و تکثیر می شوند؛ شر به جای آنکه کم شود، زیادتر می شود و به بهای (نابودی) خیر ریشه می دواند. (از داروین تا هیتلر  -ریچارد ویکارت - صفحه 145)

از میان حامیان کودک کشی نام فوریل به چشم می خورد. او کودکان عقب مانده را میمون های کوچک می نامید و وجود ان ها و عقب ماندگان ذهنی را آفتی برای جامعه می دانست. او می پرسید: «آیا این واقعاً وظیفه وجدان است که به تولد و حتی لقاح فرد معلولی که از تبار والدینی کاملا تباه می آید، کمک کنیم؟ آیا این واقعاً وظیفه ماست که هر انسان خرفت (ولو نابینای خرفت)، هر معلول بدبخت و مفلوکی که سه چهارم مغزش آسیب دیده است را زنده نگه داریم؟ » او در پاسخ “نه!" جانانه ای می گفت. (از داروین تا هیتلر -ریچارد ویکارت- صفحه 239)

از داروین تا هیتلر : ارتباط بین نازیسم و داروینیسم

گفتیم که اثر پیش رو اثری مناقشه برانگیز و در عین حال مستدل است. بخش زیادی از مناقشات مرتبط با این کتاب به برقراری ارتباط بین هیتلر و داروین برمی گردد. بسیاری از منتقدان به این نکته اشاره می کنند که در کتابخانه شخصی هیتلر هیچ اثری از داروین یافت نشده است. با این حال ویکارت در فصل پایانی کتاب به طور کامل به این مسئله می پردازد و شواهد خود را ارائه می کند. اما ذکر نکته مهمی را ضروری می دانیم و آن این که تقریبا همه تاریخدانان متفق القول بر این باورند که هیتلر یک داروینیست اجتماعی بوده است و شاید بتوان کیفیت ارتباط بین نازیسم و داروینیسم را به پرسش کشید اما وجود این ارتباط را هرگز نمی توان انکار کرد.

من این مسئله را در فصل 11 که درخصوص هیتلر نوشته شده است، توضیح خواهم داد، اما به ذکر این نکته بسنده می کنم که هیتلر معتقد بود این انسان های نابرابر ازنظر زیست شناختی، دقیقاً مانند دیگر موجودات، در یک تنازع بقای داروینی گریزناپذیر و ابدی گرفتار شده اند. افراد قوی پیروز و افراد ضعیف نابود می شوند.

اصطلاحات و لفاظی های داروینی بر تمامی نوشته ها و سخنرانی های هیتلر سایه افکنده و تا آنجا که می دانم هیچ کس تا به امروز این مسئله که هیتلر یک داروینیست اجتماعی بوده را زیر سؤال نبرده است. این مسئله به قدری واضح است که نمی توان منکر آن شد. (از داروین تا هیتلر  -ریچارد ویکارت- صفحه 35)

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی