تباه

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
87

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب تباه

انتشارات مانیا هنر منتشر کرد:
سلیما: یکی از سربازها با پاش من رو روی زمین نگه داشت. مثل یه گاو گنده سنگین بود. پوتین هاش جوری ترک خورده بود و تغییر شکل داده بود که انگار چند هفته زیر بارون رها شده بود. پوتین هاش به سینه‌م فشار می آورد و ترک های روی چرم شکل ذرت خشک شده داشت. پاهاش خیلی سنگین بود. وسط تمام اون اتفاق ها این تنها چیزی بود که تونستم ببینم... من رو گرفتن. بچه م گریه می کرد. بچه ی خوبی بود. بئاتریس هیچ وقت گریه نمی کرد. اما اون داشت گریه می کرد، جیغ می زد گفتم «هیس» درست بعدش (چشم هایش را می بندد) سربازی با پوتین رو سرش کوبید و اون ساکت شد.
سکوت. سلیما راحت شده است.
بقیه کجا بودن؟ بقیه کجا بودن؟
سوفی سلیما را در آغوش می گیرد.
سوفی : آروم باش. نفس بکش.
سلیما: باهاشون جنگیدم!
سوفی: می دونم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی