

انتشارات پازینه منتشر کرد:
همه اهالی شهر ما می دانند که جنازه او کی و کجا پیدا شد. نیمروز سه شنبه کمی دورتر از ساحل توی عمق سی چهل متری دسته ای از ماهیگیر های حسن چاووش که برای شرکت شیلات شمال کار می کنند، در حالیکه داشتند تورها را جمع می کردند، ناگهان به جسد او برخورده بودند. یک روپوش راه راه سفید و تنگ زنانه با یقه آهاری که قسمت هایی از شانه چپ آن را خیزاب ها توی عمق دریده بودند و یک شلوار جین کوتاه که رنگش را آب از بین برده بود، به تن داشت و موهای پر پشت و شبرنگش مثل دست های خزه دریایی وحشی بر روی سر و سینه اش پاشیده بود. حسن چاووش که خودش جنازه را از میان شلوغی تورها بیرون آورده بود به یاد داشت که جسد باد نکرده بود، چهره اش كبود نشده بود و شکمش پر آب نبود حتی. برخلاف آدم هایی که توی آب غرق می شوند. صورتش آرام، چشم هایش بسته و پلک ها و مژه هایش صاف و یکدست. انگار به خواب رفته باشد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













