نشر مرکز منتشر کرد:
کتاب مجموعه اي از ده داستان کوتاه از بيژن نجدي است. مجموعه قشنگيه که به سفارش يکي از دوستان خوندمش و از خوندنش هم راضي هستم . داستان ها هم همگي در شمال کشور اتفاق مي افتند.
سپرده به زمين: داستان زن و مردي که بچه دار نمي شوند . اين داستان تقديم شده به شمس لنگرودي و خوبه ذکر کنيم اين دو نفر دوست صميمي بودن و شمس نيز توي مصاحبه هاش مي گه نويسنده مورد علاقه اش آقاي نجدي هست . داستان خيلي قشنگيه
استخري پر از کابوس : در مورد مردي که يک قو را کشته . خيلي قشنگه
روز اسبريزي : از زبان اسب مسابقه اي که به گاري بسته مي شود . فوق العاده بود
تاريکي در پوتين : مردي که فرزندش مرده . بد نبود
شب سهراب کشان : پسر لالي که مي خواهد پايان ماجراي رستم و سهراب را بداند . خيلي قشنگه
چشمهاي دکمه اي من : داستان از زبان عروسکي که در جنگ از صاحبش دور شده . قشنگه
مرا بفرستيد به تونل : دکتري که مي خواهد صداهاي خفته مغزش را بشوند . خيلي قشنگه
خاطرات پاره پاره ديروز : ديدن يک آلبوم عکس قديمي و مرور خاطرات . بد نبود
سه شنبه خيس : دختري که رفته تا شاهد آزاد شدن پدرش از زندان باشد . چشم انتظاري و اميدي که در بي خبري هست را خيلي قشنگ تشريح کرده
گياهي در قرنطينه : پسري که بيماري عجيبي مي گيرد و به کتف او قفل وصل مي کنند . قشنگ بود
آقاي نجدي در خاش به دنيا اومده و در لاهيجان فوت کرده و کارشناسي ارشد رياضيات داشته و تدريس مي کرده و براي اين کتاب جايزه گردون را گرفته و بعدها جايزه منتقدان و نويسندگان مطبوعات هم نصيب او شد.
قسمت هاي زيبايي از کتاب
نگاه مرتضي روي شوفاژ بود و داشت فکر مي کرد که بخاري بدون شعله به لعنت خدا هم نمي ارزد .
ته آب چطور مي شود فهميد امروز چند شنبه است؟
روي ترازو به عقربه اي نگاه کرد که زير پاهايش تا کنار عدد 49 رفته بود و اين يعني اينکه اگر طاهر به دنيا نيامده بود و يا همان لحظه مي مرد و کسي جسدش را مي سوزاند ، زمين 49 کيلو سبک تر ، مي توانست خورشيد را دور بزند .
به مادر طاهر مار جان مي گفتند و اين در دهکده هايي پر از درخت زيتون يعني مادري عزيزتر از زمين و زيتون.
اينم شعر پشت جلد کتاب :
دفتر خاطرات
بيست و چهارم پاييز :
ديروز به دنيا آمدم
عاشق شدم ، ديروز
و ديروز بود
که من مردم
بيست و پنجم پاييز :
امروز ، زاده شدم
ظهر ، عاشق خواهم شد
و غروب نخواهم مرد تا...
بيست و ششم پاييز :
که در من زاده شوي ،
با تو هستم عشق پاييزي عشاق
و ... آنگاه
هرگز پاييز نخواهد شد
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده











































