آرایشگر ثروتمند

(0)

1,999,000ریال

1,599,200 ریال

دفعات مشاهده کتاب
59

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب آرایشگر ثروتمند

انتشارات نسل نواندیش منتشر کرد:
قدم به قدم ثروتمند شوید، مانند درختی تنومند ریشه بدوانید

باید به عرضتان برسانم که سخت در اشتباهید.

آوریل را به سه دلیل دوست دارم: بازی‎های یک‌حذفی انجمن بسکتبال ملی، بازی‏های یک‌حذفی لیگ هاکی ملی و سومین چیزی که برای من به معنای خود زندگی است، یعنی فصل جدید لیگ اصلی بیسبال. آه، آوریل عزیز من، تو واقعاً همان بهشت زمینی!

دست ریموت کنترلم درد نکند! می ‏توانم به‌راحتی روی مبلم لم بدهم، گاهی هم خودم را مثل پاندول این‌سو و آن‌سو حرکت بدهم و بین کانال‏ های تلویزیون به‌دنبال برنامۀ موردعلاقه ‏ام بگردم. هرچه بخواهم مهیاست. دوربین ‏ها و تصاویر امکان انتخاب ما را به بی‏نهایت رسانده ‏اند.

تمامی این خوبی‏ها و موهبت‏های ورزشی به کنار، آوریل یعنی شروع فصل گلف و همچنین بازگشت ورزش پرطرفدار میشیگان: سافتبال.

البته فقط من این‌همه به ماه آوریل عشق دارم. همسرم، سوزان، چندان فدایی آوریل نیست؛ نه‌اینکه بگویم بی‏میل است، نه! سوزان تنیس‎باز خوبی است و ماه آوریل فرصتی در نیمۀ سال برایش فراهم می‏کند تا بتواند بر سر توپ تنیس بزند. همچنین، سوزان به چمن‏زنی هم علاقه دارد و آوریل به او فرصتی می‏دهد تا یک ‌دل سیر خودش را در باغچه سرگرم کند. آن‌قدر به این باغچه علاقه دارد که به‌سختی می‏توانم بگویم: «باغچه‏مان!» بیشتر مال اوست.

البته سوزان هم تا حدودی سافتبال را به‌اندازۀ من دوست دارد. محدودۀ سنی تیم سیزده‌نفره مابین بیست‌وهشت تا سی‌ودو سال است و من جوان‏ترینشان هستم. هفت نفر از ما متأهل و سه نفر صاحب فرزندند. بهترین خاطرات تابستانی ما به مسابقات، کباب‏ پختن‎ ها، میهمانی ‏ها و گذراندن یک شب دور هم در رستوران معروف بنفیلدز بار اند گریل که محیطی معرکه داشته و در شهر آن‌آربر واقع است مربوط می‌شود. آنجا همسرهایمان باهم آشنا می‏ شوند و فضایی دوستانه شکل می‏ گیرد. شاید زن‌ها دوست داشته باشند که در این محیط حواس خودشان و بقیه را به چیزی غیر از این مسابقه و ورزش معطوف کنند، اما کمتر کسی موفق می‏ شود. تمام شدن بازی همان و پرسیده شدن این سؤال ازطرف طرفدارانش همان: «کی برد؟»

بااین‏حال، آوریل امسال با سال‌های دیگر کمی فرق دارد. سوزان باردار است. خودش اصرار دارد که بگوید هر دوی ما بارداریم. من هم اصراری برای مخالفت ندارم، اما اگر چنین باشد، از سوزان موفق‏تر عمل کرده ‏ام. چون هم کم پیش می‏ آید که مثل او خسته شوم و هم طی این پنج ماه اجازه نداده‎ ام یک مثقال به وزنم اضافه شود.

فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی