تکامل زن

(0)

2,299,000ریال

1,839,200 ریال

دفعات مشاهده کتاب
26

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب تکامل زن

انتشارات نسل نواندیش منتشر کرد:
همه ما دچار ناملایمات می‌شویم، مورد آزمایش قرار می‌گیریم و خرابکاری می کنیم، اما نباید تمرکز روی شکست و ناکامی باشد. شما نباید بر کسی که بودید تمرکز کنید بلکه باید در جست و جوی کسی باشید که می‌توانید به آن تبدیل شوید. در کتاب تکامل زن، سارا جیکز رابرتز به شما کمک می‌کند تا بفهمید هدف شمادر زندگی تغییر نمی‌کند بلکه دگرگون می‌شود و تکامل می‌یابد.

یک

حوا را نجات بده

سپس خداوند به آن‌ها برکت بخشید و گفت: «بارور شوید و تکثیر کنید. زمین را پر کنید و آن را تحت اختیار درآورید. بر ماهیان دریاها، پرندگان آسمان و هر جنبنده‌ای که روی زمین زندگی می‌کند، مسلط شوید.»




سه سال پیش، عمیقاً به حوا علاقه‌مند شدم. می‌دانم چه فکری می‌کنید: حوا؟ همان زنی که با هوس میوه ممنوعه، باعث سقوط بشر از عرش بهشت به فرش زمین شد؟ بله، همان زن. همان حوای آدم!

مدت‌های زیادی، هرجا که با نام حوا برخورد می‌کردم، ناراحت می‌شدم و به آن بی‌اعتنایی می‌کردم. او در چشم من، زنی بود که تنها یک وظیفه داشت و چنان شکست تأسف‌باری خورد که زندگی من، شما و هزاران نفر را طی هزاران سال پس از زندگی خود تغییر داد. پیش از آنکه حتی این زندگی شروع شود، فانتزیِ پرسه زدن در اطراف یک باغ گرمسیری با شکمی صاف و تخت و چیدن میوه از درختان ــ‌بدون نگرانی دربارة هزینه‌های زندگی، گرم شدن هوای کرة زمین یا مشغولیت بیش‌ازحد به رسانه‌های اجتماعی‌ــ به‌خاطر یک میوة کوچک، ناگهان متوقف می‌شود؛ با چیدن میوة درخت ممنوعه.

من همیشه برنامه‌های بزرگی برای رفتن به بهشت و ارائة مقاله‌ای طولانی به حوا دربارة تأثیرات انتخاب او بر زندگی بقیة زنان داشتم، اما همة این برنامه‌ها در یک کنفرانس تغییر کرد. در آن کنفرانس متوجه شدم که تمامی داوطلبان (و بیشتر ثبت‌نام‌کنندگان) تی‌شرت‌های مشابهی بر تن داشتند. چنین چیزی در کنفرانس‌های زنان غیرعادی نبود، اما این تی‌شرت‌ها فرق داشتند. روی این تی‌شرت‌ها، اسامی زنانی نوشته شده بود که به‌خاطر تعهد و ایمانشان، در کتاب مقدس از آن‌ها تجلیل شده بود: «سارا، راث، ایستر، مریم. #گروه دوستان.»

ازآنجایی‌که من و شما در مراحل اولیة آشنایی هستیم، شاید زمان خوبی باشد تا چیزی را دربارة خودم که باید بدانید بگویم. گهگاه باید به این بخش کوچک مغزم یادآوری شود که من مسیح را می‌شناسم. آیا کس دیگری هم این‌چنین است؟

آن روز در آن کنفرانس، بخش کوچک مغزم به من گفت: «نگاه کن! انگار تو تنها کسی نیستی که حوا را در گروه دوستانة خود نمی‌خواهد». سریع به فکری که به ذهنم خطور کرده بود لبخند زدم.

همان‌طور که از اتاق پشت‌صحنه به‌سمت سالن اجتماعات مملو از جمعیت می‌رفتم، به حاضرین نگاه کردم. تی‌شرت «سارا، راث، ایستر، مریم. #گروه دوستان» تقریباً همه جا به چشم می‌خورد. گروه موسیقی روی صحنه مستقر شد. خوانندگان میکروفن‌هایشان را در دست گرفتند. صدای موسیقی بسیار بلند بود و صدای تشویق و هیاهوی همة حضار در سالن در حال اوج گرفتن بود، اما من ساکت بودم.

نمی‌توانستم از این فکر که اشتباهی رخ داده است خلاص شوم. باید قلبم را می‌گشودم و دست‌هایم را بالا می‌بردم و همراه با سایرین آواز می‌خواندم. گذشته از همة این‌ها قرار شد برای چند ثانیه روی سکو بروم و پیامی را مبنی بر مقابله، تحول و قدرت‌بخشی با زنان حاضر در سالن به اشتراک بگذارم تا بینشی که خداوند هنگام آفرینش آن‌ها داشت را دنبال کنند، اما بااین‌حال، تمام فکروذکرم حوا بود.

درواقع می‌دانستم چرا نام حوا روی تی‌شرت‌ها نیست. جدی! چه کسی می‌خواهد حوا جزو گروه دوستانش باشد؟ او خیلی راحت وسوسه شد و آنچه می‌دانست درست است را ترک کرد و با رنج ناشی از آن وسوسه در جهان پرتلاطم درگیر شد و همة ما را نیز گرفتار کرد.

اگر با درک و بینش ناگهانی، هر بار چراغی واقعی بالای سرمان روشن می‌شد، در آن لحظه می‌بایست یک پرتو با نور زیاد دور سر من می‌درخشید!

دلسوزی برای حوا، مانند یک تُن آجر روی من سنگینی می‌کرد. این بار او را از بالا نمی‌دیدم، بلکه با او احساس همدردی می‌کردم که فقط می‌توانست ناشی از قدم زدن با کفش‌های دیگری و درک وضعیت او باشد. من در میانة یک کنفرانس زنانه بودم؛ جایی که فضایل زنانی که ایمان و درستکاریِ فراتر از حد عادی از خود نشان می‌دادند، آشکارا اعلام می‌شد، اما تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم، حوا بود؛ قلبم مشتاقانه می‌خواست به باغ عدن برگردد و به او بگوید که هنوز هم ارزشمند است.

تو هم در درون خودت حوایی داشتی

ارزش، امید، عظمت. آیا این کلمات همان چیزهایی نیستند که همة ما به شنیدنشان نیاز داریم؟ به‌ویژه در زمان‌هایی که مانند حوا در لحظه‌های گریزناپذیری قرار می‌گیریم؟ آیا همة ما لحظه‌هایی نداشتیم که خوب می‌دانستیم باید چه‌کار کنیم، اما نکردیم؟

بیایید صادق باشیم. تمایل برای انتخاب مسیری که ما را از اهداف اخلاقی، معنوی، مالی، فیزیکی، ارتباطی یا عاطفی خود دور می‌کند، مفهوم عجیبی نیست؛ بااین‌حال، حوا به‌خاطر انتخاب مشابهی بدنام شده است؛ انتخابی که می‌تواند در برهه‌ای از زمان به هر شکلی از همة ما سر بزند.

اگر با خواندن جملة آخر، ابروهایتان را بالا برده‌اید، چند لحظه اجازه دهید تا این امر را به شما ثابت کنم.

هر روز فرصت‌های بسیاری در اختیار ما قرار می‌گیرد تا آنچه خوب یا صلاح می‌پنداریم را انتخاب کنیم، اما اگر مثل من باشید، گاهی‌اوقات در طول روز، قوانینتان برای انجام آنچه خوب و درست می‌دانید، تحت‌الشعاع وسوسة انجام کاری قرار می‌گیرد که می‌دانید درنهایت باعث کند شدن پیشرفت شما می‌شود. به بیان دیگر، می‌دانید چه کاری خوب است، اما عملکرد خوبی ندارید.

شاید شبیه من هستید و پیش از رسیدن به خانه برای صرف شام با دیگر اعضای خانواده، «در اتومبیل خود» سیب‌زمینی سرخ‌کرده می‌خورید یا زیاده‌روی می‌کنید و چیزهایی می‌خرید که می‌دانید به آن‌ها نیازی ندارید (اما خود را متقاعد می‌کنید که واقعاً نیاز دارید). بدون شک، همة ما صفحات شبکه‌های اجتماعیِ کسانی که ازنظر احساسی به ما لطمه زده‌اند را مخفیانه نگاه می‌کنیم و اجازه می‌دهیم افکار آلوده با شرم، ترس، خشم، اضطراب، ناامنی و تردید در ما جاری شوند تا جایی که گاهی ایمان لازم برای زندگی با عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس را از دست می‌دهیم.

در این لحظه‌ها وقتی انتخاب ما این است که دربرابر آنچه می‌دانیم باید انجام دهیم مقاومت کنیم، ناخودآگاه انتخاب می‌کنیم که با حسادت، ناکامی و دلواپسی در روابط سمی، در وابستگی ناسالم، استرس، افسردگی، شرم از خودمان و غیره زندگی کنیم، اما همة این‌ها به ویرانی ختم می‌شوند. حقیقت این است که فارغ از اینکه مردم چقدر می‌توانند این کار را آسان جلوه دهند، ترک عادت‌های سمی و برگزیدن انجام آنچه صحیح است، بسیار چالش‌برانگیز است.

این به‌هیچ‌وجه یک قضاوت نیست. اگر هنوز هم روی این سیاره هستید، بخشی از زندگی‌تان به رشد کردن و متعالی شدن نیاز دارد.

اگر در حال رویدادنگاری و یادداشت‌برداری روزانه هستید ــ‌اگر هم این‌گونه نیست، الان زمان خوبی برای برداشتن قلم و کاغذ است؛ به‌احتمال‌زیاد به آن نیاز خواهید داشت‌ــ از شما دعوت می‌کنم لحظه‌ای به درون روح خود نگاه کنید. کدام بخش از زندگی‌تان است که چرخه‌ای را برایتان تکرار می‌کند که باعث می‌شود حس ارزشمندی کمتری داشته باشید؟ دوست عزیزم، این همان میوة ممنوعة شماست. حالا تصور کنید تکامل آن بخش، چقدر زندگی‌تان را تغییر خواهد داد. این، الگوی جدیدی است که می‌خواهم به آن دست پیدا کنید. برای کمک به شما در رسیدن به چنین افکار عمیقی، «فرصت‌های تمرینی» زیادی را در فصل‌های پیش‌روی این کتاب گنجانده‌ام. خواهش می‌کنم هر بار پیش از شروع تمرین‌ها، چند لحظه دعا کنید. فکر می‌کنم از شیوه‌ای که خداوند به دعاها و تلاش‌هایتان ارج می‌نهد، شگفت‌زده خواهید شد.

من هم در درون خودم حوایی داشتم

اولین اقدام ویرانگر من دربارة میوة ممنوعه، با کار حوا متفاوت بود. من در باغی که خداوند برای لذت و سکونت شخصی‌ام آفریده بود، حضور نداشتم. من لخت و عور در میانة روز، در چمن‌زارهای بکر در حال شنیدن صدای آواز پرندگان قدم نمی‌زدم. حتی نمی‌توانم بگویم در آنجا ماری وجود داشت که به ذهنم نفوذ کرد و زندگی‌ام را نابود ساخت.

حقیقت این است که هیچ‌کس برای الگوی سمی‌ای که روح مرا به ترس، اضطراب و افسردگی آلوده کرد، مقصر نیست. من در تجربیاتی که سعی داشتند ارزش و اهمیت مرا به نابودی بکشانند، دست داشتم. من نیز همانند حوا، آگاهانه از درختی خوردم که می‌دانستم به بدبختی ختم می‌شود.

من از همان لحظة بیدار شدن در سکوی کنفرانس، یک مأموریت داشتم: نجات حوا و تمام زنان شبیه به او؛ زنانی شبیه خودم، زنانی که گاهی در جهانی گم می‌شوند که به نظر می‌رسد بزرگ‌تر از آن‌هاست، زنانی که تلاش می‌کنند پس از یک شکست بهبود پیدا کنند، زنانی که می‌خواهند علی‌رغم میوة ممنوعه‌ای که در معرض آن هستند، میوه‌ای نیکو به بار بنشانند. می‌خواهم به آن‌ها خدمت کنم: با کمک کردن به رشد آن‌ها از هرجایی که تمایل دارند شروع کنند تا خط پایانی که خداوند برایشان مشخص کرده است.

قصد دارم محیط‌هایی ایجاد کنم تا زنان برای از نو دنبال کردن قدم‌هایشان، به‌اندازة کافی احساس امنیت کنند، به‌طوری‌که دریابند درد، ناامیدی یا شکست در کدام بخش از زندگی‌شان، امید، استعداد و ایمان آن‌ها را دفن کرده است، چراکه وقتی ما جسارت از نو دنبال کردن قدم‌هایمان را داشته باشیم، یاد می‌گیریم که تجربیات دشوار زندگی‌مان فقط باعث آسیب به ما نشده‌اند، بلکه نحوة عملکرد ما در روابط عاطفی، دوستی، کاری، خانوادگی و جهانی را تغییر داده‌اند.

فقط به این دلیل که زنده مانده‌اید، بدان معنا نیست که آسیب را تجربه نکرده‌اید. درحقیقت برای سفر شفای ما (زندگی زمینی)، هیچ‌چیزی مهم‌تر از این نیست که به لطمه‌هایی که خورده‌ایم اقرار کنیم. اگر به زخم‌هایمان اقرار نکنیم، چگونه می‌توانیم شفا بیابیم؟

اجازه بدهید برای کسانی که امنیت را در عدم پذیرش و عدم اکتشاف حقیقت یافته‌اند، اطمینان‌خاطری ایجاد کنم. من از شما نمی‌خواهم دوباره دل‌شکستگی را تجربه کنید. من شما را به دردسر فرانمی‌خوانم. من قصد ندارم شما را گرفتار کنم. همة ما درنهایت به‌جای فرار، تکیه خواهیم زد. از تونلی خواهیم گذشت که اتصال دوباره با روح، امید، اشتیاق و قدرت را برایمان ممکن می‌سازد. تظاهر به اینکه فلان اتفاق هرگز روی نداده است را متوقف خواهیم ساخت، چون درکی بسیار قدرتمندتر از تمامی حقایق دردناک تجربه‌شده‌مان وجود دارد. وقتی پس از ضربة احساسی شدید، متعهد به رشد کردن می‌شوید، نیروی احیاکننده‌ای وجود دارد که برای تجلی یافتن، نیازمند امید، استعداد و ایمان شماست. نسخة بهتری از شما در انتظار نمایان شدن است!
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی