برج تاریک (آواز سوزانا)(6)

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
151

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب برج تاریک

انتشارات افراز منتشر کرد:
میا فریاد زد «نه!» تلاش کرد از جا بلند شود، موفق نشد و دوباره روی تخت افتاد. «نه، نه، تو گفتی من خودم بزرگش می کنم! آه... خواهش می کنم... حتی شده یه مدت کوتاه، التماس می کنم...»
سپس درد زایمانی شدید دوباره وجود سوزانا را گرفت... وجود هر دویشان را. هر دو با هم جیغ زدند و سوزانا نیازی نداشت صدای اسکوتر را بشنود که داشت به او فرمان می داد که «زور بزن، حالا زور بزن!»
پرستار با هیجان و خوشحالی فریاد زد «داره میاد، دکتر!»
سوزانا چشم هایش را بست و درد را تحمل کرد و هنگامی که آن درد شدید آرام از وجودش بیرون می رفت، همانند گردابی که از زهکش عبور می کند و رد می شود، همزمان عمیق ترین غم عالم را که تا آن روز عمرش حس کرده بود، نیز تجربه کرد. چون بچه از شکم میا بیرون می آمد و آخرین ارتباط او با این موجود زنده از بین می رفت. همه چیز داشت تمام می شد.
هر اتفاقی که بعد می افتاد، مهم نبود، اما این قسمت دیگر تمام شده بود و سوزانا دین فریادی کشید که هم از سر آسودگی بود و هم افسوس. فریادی که بی شباهت به آواز نبود و روی بال های آن آواز بود که موردرد دیسچین، پسر رولند پا به جهان گذاشت.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی