

سرزمین فلسفه مفهومآفرینی در باب ژئوفلسفه
انتشارات چشمه منتشر کرد:
اندیشیدن فقط در درون یک «سنت فکری» می تواند شدنی باشد و «سنت فکری» هم زمانی پا می گیرد که به مسائل برآمده از سرزمین توجه شده باشد. بیراه نیست که دلوز و گاتاری در کتاب فلسفه چیست؟ می گویند: «فلسفه اساساً ژئوفلسفه است.» فیلسوف اساساً با التفات به مسائل سرزمین خودش فلسفه می ورزد و مفهوم می آفریند. همین نگرش را می توان دست مایه ی تعریف مفهوم «ژئوفلسفه» قرار داد: تقریباً فیلسوف یا متفکری را در فلسفه ی غرب نمی توان سراغ گرفت که اندیشه یا نظام فکری اش بی ارتباط با مسائل برآمده از سرزمینش باشد- مخصوصاً از این نظر که فلسفه، از بنیاد، بر زبان استوار است
و فلسفه ای که در سیمین در «ادامه» ی فلسفه ی یونان شرح و بسط یافته لاجرم با زبان آن سرزمین رابطه ی تنگاتنگی برقرار کرده است دلوز و کاتاری مدام در فلسفه چیست؟ بر همین نکته تأکید می کنند و گاشه در کتاب حاضر همین موضوع را شرح و بسط داده است. اس و اساس بحث دلوز و گاتاری و نیز گاشه این است که اندیشیدن «باید» هم بسته ی سرزمین باشد، وگرنه هیچ آفرینش و دگرگونی ای ممکن نخواهد بود. در تکمیل همین بحث، در پیشگفتار کتاب حاضر کوشیده شده مفهوم «ژئوفلسفه» در دو جریان اندیشگی در سرزمین ایران که بر ترجمه استوارند تبیین شود: اول شکل گیری و تکوین «فلسفه ی اسلامی» در قلمرو ایرانی -عربی و دوم ورود «موج پسا مدرن» از اوایل دهه ی 1370 به ایران. در مورد جریان دوم، به ویژه مسئله ی اصلی این بوده که «تسلط» بر آرای یک یا چند متفکر- تازه اگر این تسلط شدنی باشد - چه فایده و سودی دارد وقتی به یاری این آرا نتوانیم به مسائل خودمان بیندیشیم و راه هایی برای رفع آن ها بیابیم. در این پیش گفتار سعی بر آن بوده که نشان داده شود این عدم هم بستگی شاید بزرگترین مسئله (بخوانید
بزرگترین مشکل) در علوم انسانی و به ویژه فلسفه در ایران باشد - خاصه از اوایل دهه ی 1370.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید













