بهمن عصبانی بود (خشتی)

انتشارات سایه گستر منتشر کرد:
بهمن عصبانی بود فریاد می کشید. سنگ ها را به این طرف و آن طرف پرتاب می کرد می خواست شهر را ویران کند.
شهر گفت: چرا؟ مگر من چه گناهی کرده ام؟! بهمن گفت تو برای آمدن دی ماه جشن می گیری؛ اما برای آمدن من هرگز هیچ کس از من خبر ندارد و من را نمی شناسد مرا از یاد برده اند. پس من هم همه چیز را ویران می کنم جشن من کو؟ هان؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک