

خانم مرداد و آفتاب گردان ها (خشتی)
انتشارات سایه گستر منتشر کرد:
خانم مرداد راه می رفت و از جای قدم هایش آفتاب گردان از زمین در می آمد کوله بار خانم مرداد همیشه پر بود. او عاشق نقاشی کشیدن بود. از صبح تا شب میرفت میان مزارع گندم و آفتاب گردان می نشست و نقاشی می کشید. آفتاب گردانها هم وقتی می دیدند خانم مرداد در حال نقاشی کشیدن از آنهاست؛ ژست های مختلفی می گرفتند خودشان را به سمت او می کشیدند. آنها نور خورشید را در خودشان ذخیره می کردند. گاهی وقت ها که خورشید نبود؛ گل های آفتابگردان خورشیدهای روی زمین می شدند و همه جا را گرم می کردند. هیچ کس جز مرداد به آنها توجه نمی کرد. فقط مرداد بود که با دقت به آنها نگاه می کرد و از آنها نقاشی می کشید. تخمه های آفتاب گردان کم کم از دل آفتاب گردان ها بیرون آمدند. خانم مرداد آنها را هم نقاشی می کرد و هر بار از آنها می پرسید که چه رنگی را دوست دارند. آفتاب گردان ها می گفتند تخمه های ما رویاهای ما هستند که از سر ما رشد کرده اند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













