کف دستم را به قاب کوچک شیشه فشار میدهم و سرما را که با حسی آشنا دستم را میچسبد احساس میکنم. ما هر دو تنها هستیم، وجود ما به معنای عدم وجود چیز دیگری است. خودکار تقریباً بیمصرفم را با همان یک ذره جوهری که یاد گرفتهام جیرهبندی روزانه کنم برمیدارم و به آن خیره میشوم. نظرم عوض میشود. از زحمت نوشتن صرفنظر میکنم.
خیلییی کتاب قشنگیه من جلد های دیگه رو هم انگلیسی بود خوندم به نظرم جلد های بعدی قشنگتر از جلد های اول هستند
سبک خانم مافی بسیار منحصربهفرده و ماهرانه یه داستان تخیلی رو به تصویر کشیده و من به شخصه توصیفهای داستان رو خیلی دوست داشتم. نویسنده تمام وقایع کتاب رو با جزئیات کامل تعریف کرده و همین بهنظرم خیلی داستان رو جذابتر کرده.
کاور کتاب واقعا زیبا و جذابه و میدرخشه. اگر به داستانهای آخرالزمانی و پادآرمانشهری مثل بازی گرسنگان علاقه دارید حتما بخونیدش خیلی قشنگه.