مرگی که زندگی است (نشرنو)

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
358

علاقه مندان به این کتاب
6

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مرگی که زندگی است

نشر نو منتشر کرد؛
تصور کنید که در گوشه‌ای از جهان واقعی ما، و نه در عالم تخیل و داستان، نامه‌ای با این کلمات شروع شده باشد، «محبوبم، متأسفانه شاید این نامه‌ی وداع من با تو باشد. تا ساعتی دیگر اعدام خواهم شد و…»؛ آنگاه هرچه پس از این کلمات نوشته شده باشد اهمیتی بی‌مانند خواهد داشت، خواه ساده‌ترین سخنان و خواه دشوارترین پرسش‌ها و پیام‌ها. اهمیت آنها بیش از هرچیز در این است که چشم در چشم مرگ نوشته شده‌اند، خصوصاً اگر این مرگ در راه آرمانی والا بوده باشد.
این کتاب دربردارنده‌ی یادداشت‌ها و نامه‌ها و نوشته‌هایی این‌چنین از بیش از پنجاه تن از کسانی است که محکوم به مرگ یا در آستانه‌ی مرگ بوده‌اند و در زندان‌ها و اردوگاه‌های نازی‌ها جان سپردند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب مرگی که زندگی است اثر هلموت گلویتسر

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

مرگی که زندگی است از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی کتاب مرگی که زندگی است:

کتاب مرگی که زندگی است آخرین نامه‌ها و یادداشت‌های اعضای جنبش مقاومت آلمان در آستانهٔ اعدام در زندان نازی‌ها است که اولین‌بار در سال 1956 منتشر شد. یک کشیش پروتستان به نام هِلموت گُلویتسر، یک نویسندهٔ کاتولیک به نام راینهولت اشنایدر و یک آمریکایی با نام کته کوهن، آخرین سخنان کسانی که نمی‌خواستند از بی‌عدالتی و وحشت نازی‌ها چشم بپوشند یا از آن‌ها اطاعت کنند و قرار بود اعدام شوند را در این کتاب جمع‌آوری کرده‌اند. نامه‌ها و پیام‌های آن‌ها خطاب به نزدیک‌ترین انسان‌های زندگی‌شان بود و این شرایطی است که هر فردی حقیقت نهایی را بیان می‌کند.

چرا باید کتاب مرگی که زندگی است را بخوانیم؟

این کتاب تنها یک کارنامهٔ تاریخی و سیاسی نیست، بلکه کتابی عمیقاً انسانی است و برخلاف انتظار خواننده را امیدوار می‌کند. مرگی که زندگی است را باید یکی از خواندنی‌ترین و منحصربه‌فردترین کتاب‌های تاریخی دانست.

جملات درخشانی از کتاب مرگی که زندگی است:

«اما من رجای واثق دارم، و بر من همواره روشن‌تر می‌شود که همهٔ آنچه از سر می‌گذرانیم و آزارهایی که می‌بینیم، بخشی از چیزی عظیم است که خداوند برای ما در نظر دارد. برای تک تک ما، برای تو و برای من، برای کلیسای پروتستان ما، برای همهٔ جهان مسیحی انجیلی ما، آری برای همهٔ ملت ما، برای دشمنان و برای بی‌طرف‌ها، برای ترسوها و برای «تندروها»، برای تمسخرکنندگان و برای پارسایان. خداوند چیزی برای همهٔ ما مهیا نموده است ـ مطمئناً برای هر کسی چیزی خاص و در عین حال چیزی مشترک برای همهٔ ما، یعنی اینکه نام او ستوده و مقدس باشد و کلمهٔ او اعلان شود و موردِ باور باشد. و بنابراین، ایام امتحانی که اکنون در آن به سر می‌بریم، درست همان‌قدر طول خواهد کشید که رسیدن به این، یعنی مقصود واقعیِ خداوند. این ایام برای هر یک از ما مدت زمانی است که صرف آموختن درست درسی خواهدشد که خداوند اکنون برایمان مقرر کرده است. چنین چیزی برای کسی که در وضع و حال طبیعی‌اش قرار دارد آسان نیست؛ با این حال، همه‌چیز بستگی به آن دارد که از تعالیم خداوند سر باز نزنیم، بلکه از روی میل آنچه را برای ما نازل کرده است بپذیریم. همه‌چیز از آستین او بیرون می‌آید نه از آستین بشر؛ خداوند هر روز از نو، با کمک‌های مادی و معنوی برای کسانی که واقعاً به او توکل دارند حیّ و حاضر است.»

««شهادت هرگز پروردهٔ تدبیر آدمی نیست؛ چراکه شهید راستین کسی است که ابزار خداوند شده و اراده‌اش را در ارادهٔ خداوند مستحیل کرده، آن را از دست نداده بلکه آن را یافته، چون او آزادی را در تسلیم شدن به خداوند یافته است. چنین شهیدی دیگر نه خواهان چیزی برای خود است و نه حتی خواهان جلال شهادت» (تی.اِس.الیوت). انسان از طریق ایمان، خود را ابزاری در دستان خداوند می‌گرداند. به این ترتیب بود که پائول اسنایدر، شبانِ منطقهٔ دیکنشیلد – وومرات، متولد 29 اوت 1897 در نزدیکی کرویتسناخ واقع در پروسِ راینی، برای شهادت بر ایمان برگزیده شد. هنگامی که با نقیضهٔ مسیحیت ـ استفادهٔ از دروغ به‌منزلهٔ ابزارسی سیاسی ـ روبه‌رو شد، آن را به سخره گرفت و تاوان این کارش را با جانش داد. او نمی‌توانست کلمه را فارغ از زیستنِ آن موعظه کند. و او این کار را در عین سادگی انجام داد، فارغ از تردید، حتی وقتی که خود را تنها و در بند دشمنانش یافت. خداوند چنین خواسته بود، و ابزار و گواهِ خداوند هم اطاعت کرد. به این ترتیب، پائول اشنایدر از طریق رنج و آزاری که آن را انتخاب نکرده بلکه آزادانه تحمل کرده بود، اجازه یافت تا پایش را جای پای منجی مصلوبش بگذارد. ماجرا از همان سال اول استقرار رژیم سوسیالیست ملی و با عزل تنبیهی او از سمتش آغاز شد. رویداد بدشگون زمانی اتفاق افتاد که شبان اشنایدر، در حین مراسم تدفین کودکی در بخش کلیسایی‌اش، مجموعهٔ اسطوره‌شناسی مشرکانی را تقبیح کرد که به دلایلی سیاسی در حال سیطره بر مفهوم مسیحی حیات پس از مرگ بود.»

«همسر عزیزم، بیشتر وقت‌ها احساس می‌کنم غیرعادی‌ترین پدر هستم و نمی‌دانم که دقیقاً چرا باید این‌همه بلا را بر سر شما بیاورم، و آیا حق چنین کاری را دارم یا نه ـ چرا باید من و هم‌کلیسایی‌های تو مجبور به تحمل فشارها باشیم. و اکنون من با سخت‌ترین عذاب وجدان در سلولم نشسته‌ام، که بهترین جا برای چنین احساس‌هایی است. با همهٔ اینها، کاری جز پیمودن راهی که خداوند پیش پای ما نهاده است ندارم، و به‌رغم همهٔ افکار موجود در سرم هنوز باور دارم که کاری جز این از دستمان برنمی‌آمد یا راه دیگری برای انجام این کار نداشتیم. بنابراین باید با اطمینان خاطر سرنوشتمان را به خدا بسپاریم و به او توکل کنیم تا ما را عادل بشمارد، ایمانی را که در درونمان و در وجدانمان هست به‌رغم همهٔ گناهانمان عادل بشمارد، و همچنین آن‌گاه که وقتش در رسد ما را در برابر عالم عادل بشمارد. خداوند به ما وعده داده است که آن‌کس که برای خاطر عیسی از خویشان و دارایی‌هایش چشم بپوشد، در همین جهان صدچندانِ آن را دوباره به دست خواهد آورد و در جهان دیگر به حیات جاودان خواهد رسید. به وعدهٔ او ایمان داشته باشیم. در این صورت درخت شاه‌بلوط برای من بدل به جهان وسیع و زیبای خداوند می‌شود، و جهان بدل به جاودانگی خداوند می‌شود که حتی جهانی به مراتب زیباتر است و من چنانم که «گویی بی‌چیز اما صاحب همه‌چیز». عیسای پروردگار! روزگار مرا تا آن‌گاه که به ملکوت تو نایل آیم چنین بدار.» 

در کتاب مرگی که زندگی است چه می‌خوانیم؟

مجموعه‌ای از نامه‌ها و یادداشت‌های بیش از پنجاه تن از محکومان به مرگ و در آستانهٔ مرگ که غالباً آلمانی‌ بوده‌اند و در زندان‌ها و اردوگاه‌های حکومت سوسیالیست ملی‌ آلمان جان سپردند یا اعدام شدند، اینجا گردآوری شده است. نویسنده‌های نامه‌ها محکومانی از هر دست هستند، افرادی همچون کشیشان، دانشجویان، کشاورزها، نظامیان، زمین‌دارها، کارمندها و روشنفکران در میان صف انسان‌های در حال اعدام اینجا نامه نوشته‌اند، بنابراین یادداشت‌‌ها و نامه‌هایشان تنوع جالبی دارد. آن‌ها یک‌تنه در برابر رژیم بس قدرتمند هیتلر ایستادند و با این‌که می‌دانستند محکوم به مرگ هستند، اما مرگ را انتخاب کردند. این نامه‌ها و یادداشت‌ها با اجازهٔ دوستان و اقوام این خانواده‌ها در این کتاب منتشر شده‌اند و می‌توان تحولات درونی زندانیان در تنگنایی درونی و بیرونی را در این نامه‌ها مشاهده کرد.

فهرست مطالب کتاب مرگی که زندگی است

• مقدمهٔ مترجم
• یادداشت ویراستار آلمانی
• پیش‌گفتاری از راینهولد نیبور
• پیش‌گفتاری از جورج اِن. شوستِر
• نخستین هشدارها
• من در اینجا ایستاده‌ام
• احضارهای اولیه
• ارادهٔ تو محقق باد!
• شورش مؤمنان
• ثمراتِ روح
• زندانیان آزادی
• رحمت بر صلح‌جویان
• طریق ایثار
• باور دارم چون باورم دارد
• بالیده در مرگ

اگر از خواندن کتاب مرگی که زندگی است لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب زندگی‌نامه‌ی هانا آرنت اثر سامانتا رز هیل معاون «مرکز علوم انسانی هانا آرنت»، زندگی‌نامهٔ یکی از مشهورترین متفکران سیاسی قرن بیستم است. سامانتا رز هیل در این کتاب از جرئيات زندگی هانا آرنت گفته و اشعار و مکاتبات هانا آرنت را گرد هم آورده تا زندگی زنی را آشکار کند که اشتیاقش به زندگی ذهنی، نتیجهٔ عشقش به دنیا بود.

• کتاب خاطرات یک ابله سیاسی اثر یاسمینا تشانویچ نویسنده، فمنیست، فعال سیاسی و مترجم صربستانی است. این کتاب خاطرات و یادداشت‌های این خبرنگار از زندگی عادی در بلگراد بزرگ‌ترین شهر در کشور صربستان، تحت بمباران ناتو است. او در این کتاب جزئيات زندگی روزمره در جنگ را به تصویر کشید تا چهرهٔ واقعی جنگ را به همه نشان دهد. 

• کتاب نشخوار رؤیاها اثر آریل دورفمن نویسنده، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر است. او که زمانی برای دولت آلنده کار می‌کرد پس از کودتا و سقوط این دولت به دست ژنرال آگوستو پینوشه از کشورش فرار کرد. او در این کتاب شرح سال‌ها زندگی‌اش در تبعید را نوشته است. 

• کتاب خاطرات نورنبرگ اثر جی.ام گیلبرت و یادداشت‌های روزانهٔ او است. گیلبرت در جریان محاکمه‌های نورنبرگ روانشناس زندان بود و در این کتاب از محاکمهٔ سران نازی مثل هرمان گورینگ که یکی از رهبران عالی‌رتبهٔ حزب نازی درگیر در جنگ جهانی دوم و از بانیان هولوکاست بود، می‌گوید. در این فرآیند گیلبرت موفق شد انگیزۀ این افراد برای ایجاد مدینۀ فاضلۀ نژادپرستانه و جهان‌های کابوس‌وار آشویتس، داخائو و بوخنوالد را افشا کند.

دربارۀ هلموت گلویتسر: کشیش و نویسندهٔ آلمانی

مرگی که زندگی است

هلموت گلویتسر در سال 1908 به دنیا آمد و در 1993 در برلین از دنیا رفت. او کشیش و نویسندهٔ آلمانی پروتستانی بود. گلویتسر در باواریا به دنیا آمد و در رشتهٔ الهیات پروستان در مونیخ درس خواند و در سال 1932 مدرک کارشناسی‌اش را دریافت کرد. او بعداً دورهٔ دکترای خود را زیر نظر کارل بارت در بازل به پایان رساند. در طول دورهٔ رژیم نازی در آلمان، گلویتسر یکی از اعضای شناخته‌شدهٔ جنبش «کلیسای معترف» بود که در برابر تلاش رژیم نازی برای کنترل کلیساها مقاومت کرد. او پس از دستگیری مارتین نیمولر کشیش گردهمایی‌های مذهبی در برلین-داهلم شد. در طول جنگ جهانی دوم گلویتسر به‌عنوان پزشک در جبههٔ شرقی خدمت کرد و از سال 1945 تا 1949 اسیر جنگی در اتحاد جماهیر شوروی بود. او کتابی با نام «سفر ناخواسته: دفترچهٔ خاطراتی از روسیه» دربارهٔ تجربهٔ خود از اسیربودن نوشت که در سال 1950 پرفروش‌ترین کتابِ آلمان شد. رئيس‌جمهور وقتِ آلمان غربی تئودور هیوس، این کتاب را یک سند تاریخی بزرگ خواند. پس از آن گلویتسر بین سال‌های 1950 تا 1957 استاد الهیات دانشگاه بن و در سال 1975 بازنشسته شد. گلویتسر صلح‌طلب بود و او را مخالف سلاح‌های هسته‌ای می‌دانستند. او همچنین منتقد سرسخت سرمایه‌داری بود.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی