بدن فراموش نمی کند

(0)

3,750,000ریال

3,000,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
2868

علاقه مندان به این کتاب
39

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
3

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بدن فراموش نمی کند

انتشارات میلکان منتشر کرد:
کتابی ضروری برای هرکسی که می‌خواهد تروما را به‌خوبی درک کند و راهی برای درمان آن بیابد.
مادامی که احساس کنیم جایمان در قلب و ذهن کسانی که دوستمان دارند امن است، برای به پایان رساندن طرح‌هایمان از کوه‌ها صعود می‌کنیم، دشت‌ها را درمی‌نوردیم و تمام شب را بیدار می‌مانیم. کودکان و بزرگ‌سالان برای کسانی که بهشان اعتماد دارند و نظرشان برایشان ارزشمند است، هر کاری می‌کنند.
اما اگر احساس رهاشدگی، بی‌ارزشی یا دیده‌نشدن کنیم، هیچ‌چیز در نظرمان اهمیت ندارد. ترس کنجکاوی و بازیگوشی را نابود می‌کند. برای داشتن جامعه‌ای سالم باید فرزندانی پرورش دهیم که بتوانند با خیال‌راحت بازی کنند و یاد بگیرند. بدون کنجکاوی امکان هیچ رشدی وجود ندارد و بدون تواناییِ واکاوی شخصیت خود و آنچه برایتان مهم است، ازطریق آزمون‌وخطا، امکان انطباق‌پذیری وجود ندارد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب بدن فراموش نمی‌کند اثر بسل‌ ون در کولک

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

بدن فراموش نمی‌کند از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

بدون فراموش نمی‌کند از سایت آمازون امتیاز 4.8 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که بدن فراموش نمی‌کند از آن خود کرده است:

• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز 
• پرفروش‌ترین کتاب آمازون

معرفی کتاب بدن فراموش نمی‌کند:

بسل‌ ون در کولک مؤسس و مدیر «مرکز پزشکی تروما» بروکلین همهٔ عمرش را به بررسی انواع تروماها گذرانده است. او با کمک همکاران و دانشجویانش در مرکز تروما که سی سال پیش بنا نهاد، هزاران کودک و بزرگسال مبتلا به تروما، قربانیان کودک‌آزاری، بلایای طبیعی، جنگ‌ها، تصادفات و قاچاق انسان را درمان کرده است. کتاب بدن فراموش نمی‌کند از این روان‌شناس و نویسنده در سال 2014 منتشر شد و پس از انتشار بیش از سه میلیون نسخه از آن به فروش رفت. او در این کتاب از پیشرفت‌های اخیر علمی در زمینهٔ تروما صحبت می‌کند تا نشان دهد که چگونه تروما به معنای واقعی کلمه مغز و بدن را تغییر می‌دهد و ظرفیت‌های افراد مبتلا را برای تجربهٔ لذت، تعامل، خودکنترلی و اعتماد به خطر می‌اندازد.

واکنش‌های جهانی به کتاب بدن فراموش نمی‌کند:

«یک کتاب ضروری برای هر کسی که علاقه‌مند به درک و درمان تروما و آگاهی از دامنهٔ تأثیر آن بر جامعه است.» - الکساندر مک فارلین، مدیر مرکز مطالعات استرس تروماتیک

«بسل ون در کولک در بدن فراموش نمی‌کند می‌گوید: «آسیب ناشی از غفلت در کودکی و سوءاستفاده جنسی یا خانگی و جنگ بدن ما را ویران می‌کند.» او از سی سال تجربهٔ خود استفاده می‌کند تا قویاً نشان دهد که تروما یکی از فوری‌ترین مسائل بهداشت عمومی غرب است. این کتاب مملو از داستان‌های علمی و خواندنی است و نویسنده در این کتاب مقاومت بیمارانش را نشان می‌دهد که بسیار تکان‌دهنده است.» - شانونی باتاچاریا، نیو ساینس

«مناطق جنگی ممکن است نزدیک‌تر از آن چیزی باشد که فکر می‌کنید و 25 درصد از شهروندان ایالات متحده که با اقوام الکلی بزرگ شده‌اند این را تأیید می‌کنند. بسل ‌ون در کولک روانپزشکی است که در کتاب بدن فراموش نمی‌کند استدلال می‌کند که ترومای شدید نیازمند رویکردهای متناسبی است که افراد را قادر می‌سازد تا رهایی عمیق از خشم و درماندگی را تجربه کنند. او در روایتی مملو از چندین دهه تحقیق و مطالعات موردی، سیر تکامل درمان‌ها را به شما نشان می‌دهد.» - مجلهٔ نیچر

«آسیب روانی ممکن است به هر کسی وارد شود، نه فقط سربازان، پناهندگان یا قربانیان تجاوز... این کتاب مهم و مفید درد و رنج را معنا می‌کند و فرصتی برای شفا ارائه می‌دهد.» - بوک لیست

چرا باید کتاب بدن فراموش نمی‌کند را بخوانیم؟

هدف کتاب این است که هم حکم راهنما و هم دعوت به یک بازبینی را دارد؛ دعوتی برای مواجهه با واقعیت تروما، بررسی بهترین روش درمان آن و وقف خود، به‌مثابه‌ی افراد جامعه برای بهره‌گیری از تمامی ابزارهای موجود به‌منظور پیشگیری از وقوع آن. اگر حتی تجربهٔ تروما را نداشته‌اید این کتاب را بخوانید، اطلاعات این کتاب به شما کمک می‌کند، به‌راحتی از کسانی که دچار تروما شده‌اند، حمایت کنید.

جملات درخشانی از کتاب بدن فراموش نمی‌کند:

«سه‌شنبه‌ی پس از تعطیلات آخرهفته‌ی جشن استقلال آمریکا در سال 1978، اولین روز کاری‌ام به‌عنوان روان‌پزشک در درمانگاه اداره‌ی امور کهنه‌سربازان بوستون بود. همین‌طور که داشتم نسخه‌ای بدلی از تابلوی «کوری عصاکش کور دگر» بروگل را روی دیوار اتاق جدیدم نصب می‌کردم، همهمه‌ای در بخش پذیرش در انتهای سالن به گوشم رسید. لحظه‌ای بعد، مرد گُنده و ژولیده‌ای با کت‌وشلوار سه‌تکه‌ی رنگ‌ورورفته‌ای که نسخه‌ای از مجله‌ی سولجر آو فورچون را زیر بغلش نگه داشته بود، به‌زور از در وارد شد. به‌قدری آشفته و مشخصاً خمار بود که با خودم گفتم احیاناً برای این نره‌غول چه کمکی از دستم برمی‌آید. از او خواستم بنشیند و بگوید چه‌کاری می‌توانم برایش انجام دهم. اسمش تام بود. ده سال قبل عضو تفنگ‌داران دریایی آمریکا بوده و در ویتنام خدمت می‌کرده است. به‌جای آنکه تعطیلات آخر هفته را در کنار خانواده‌اش بگذراند، در دفتر وکالتش در مرکز شهر بوستون محبوس شده بود و به می‌خوارگی و تماشای عکس‌های قدیمی پرداخته بود. با توجه به تجربه‌ی سال‌های گذشته‌ای می‌دانست که سروصدا، آتش‌بازی، هیجان و پیک‌نیک در حیاط‌خلوت خانه‌ی خواهرش در پس‌زمینه‌ی شاخ‌وبرگ‌های متراکم اول تابستان که همگی خاطرات ویتنام را زنده می‌کرد، برایش آزاردهنده خواهد بود. وقتی غمگین بود، می‌ترسید کنار خانواده‌اش باشد؛ چون با همسر و دو پسر کوچکش مثل هیولا رفتار می‌کرد. سروصدای بچه‌هایش به‌قدری آشفته‌اش می‌کرد که با عصبانیت از خانه خارج می‌شد تا مبادا آسیبی به آن‌ها برساند.»

«اولین مطالعه‌ام در اداره‌ی امور کهنه‌سربازان با این پرسش سازمان‌یافته آغاز شد که در ویتنام چه بر سرشان آمده بود. قصد داشتم بدانم چه‌چیزی کاسه‌ی صبرشان را لبریز کرده و چرا عده‌ای در اثر چنین تجربه‌ای از پای درآمده‌اند، حال آنکه بقیه توانسته‌اند به زندگی‌هایشان ادامه دهند. بیشتر مردانی که با آن‌ها مصاحبه کردم درحالی به جنگ اعزام شده بودند که خود را کاملاً آماده می‌دانستند. سختی‌های آموزش‌های مقدماتی و خطر مشترک، آن‌ها را به هم نزدیک کرده بود. عکس خانواده‌هایشان را به هم نشان می‌دادند؛ با معایب یکدیگر کنار می‌آمدند. علاوه‌بر این، آمادگی‌اش را داشتند تا جان خود را به‌خاطر دوستانشان به خطر بیندازند. بیشترشان رازهای پنهانی خود را با دوستی صمیمی در میان می‌گذاشتند و عده‌ای تا آنجا پیش می‌رفتند که لباس‌ها و جوراب‌های‌ هم را می‌پوشیدند. بیشتر آن‌ها رفاقت‌هایی شبیه دوستی تام با الکس داشتند. تام در اولین روز حضورش در ویتناک با الکس، یک ایتالیاییِ اهل ملدن ماساچوست، آشنا شد و آن‌ها فوراً دوستان صمیمی هم شدند. سوار یک جیپ می‌شدند، به یک موسیقی گوش می‌کردند و نامه‌‌های یکدیگر را که خانواده‌هایشان فرستاده بودند، می‌خواندند. با هم مست می‌کردند و در کافه‌ها دنبال دختران ویتنامی مشابهی می‌رفتند.»

«درمانگاه ما مملو از کهنه‌سربازانی بود که خواهان کمک روان‌پزشکی بودند. با وجوداین، به‌دلیل کمبود شدید پزشک ماهر، فقط می‌توانستیم بیشترشان را در فهرست انتظار بگذاریم، حتی بااینکه به رفتار وحشیانه با خود و خانواده‌هایشان ادامه می‌دادند. رفته‌رفته شاهد افزایش چشمگیر بازداشت کهنه‌سربازان به اتهام جرایم خشونت‌آمیز و زدوخورد درحال مستی و همین‌طور تعداد نگران‌کننده‌ای خودکشی در بین آنان بودیم. مجوز تشکیل گروهی از کهنه‌سربازان جوان ویتنام را به دست آوردم. این گروه قرار بود تا شروع درمان «واقعی» به‌منزله‌ی نوعی مخزن ذخیره عمل کند. در جلسه‌ی اول که با حضور گروهی از تفنگ‌دارهای سابق برگزار شد، نخستین کسی که بنا بود حرف بزند، بی‌رودربایستی گفت: «نمی‌خواهم درباره‌ی جنگ حرف بزنم.» من هم پاسخ دادم که اعضا می‌توانند درباره‌ی‌ آنچه دلشان می‌خواهند بحث کنند. پس از سکوت نیم‌ساعته‌ی عذاب‌آور، بالاخره یکی از کهنه‌سربازان درباره‌ی سقوطش با بالگرد حرف زد. در کمال شگفتی، بقیه هم بلافاصله جان تازه‌ای گرفتند و با شدت و حدت بسیاری درباره‌ی تجارب ترومایی خود صحبت کردند. همه‌ی آن‌ها هفته‌ی بعد و هفته‌ی بعدش هم آمدند. آن‌ها در چیزی هم‌دردی و معنا پیدا کردند که پیش از این فقط احساس ترس و پوچی بود. حس تازه‌ای از رفاقت که برای تجربه‌ی جنگی‌شان بسیار حیاتی بود بین آن‌ها پدید آمد.»

تحلیلی بر کتاب بدن فراموش نمی‌کند‌:

حتماً لازم نیست سرباز جنگی باشید یا از اردوگاه پناهجویان در سوریه و کنگو دیدن کنید تا دچار تروما شوید. تروما برای ما، دوستان‌مان، خانواده‌هایمان و همسایه‌هایمان اتفاق می‌افتد. مطالعه‌ای در مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ نشان داده است که از هر پنج امریکایی، یک نفر در کودکی دچار آزار جنسی شده است؛ از هر چهار نفر، یک نفر به‌گونه‌ای توسط والدینش کتک خورده که آثار آن روی بدن باقی مانده است؛ و از هر سه زوج، یک زوج درگیر خشونت فیزیکی می‌شود. یک ‌چهارم ما با خویشاوندانی الکلی بزرگ شده‌ایم و از هر هشت نفر، یک نفرمان شاهد کتک‌خوردن مادرش بوده است. با این‌که ما انسان‌ها جزء گونه‌هایی فوق‌العاده سرسخت هستیم و در طول تاریخ از وقایع طبیعی و مصنوعی بی‌شماری جان سالم بدر برده‌ایم، اما تجربه‌های منجر به تروما چه در سطحی بزرگ چه در سطحی شخصی‌تر، بی‌تردید ردی از خود به جای می‌‌گذارند و رازهایی تاریک به شکلی‌ نامحسوس از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند. تروما نه‌تنها بر کسانی که مستقیماً در معرض آن هستند، بلکه بر افراد مجاورشان نیز تأثیر می‌گذارد. سؤال اصلی این است که افراد چگونه می‌توانند بر آثار به‌جای‌مانده از ترومای گذشته‌شان مسلط شوند و بار دیگر هدایت زندگی خود را به دست بگیرند؟

در کتاب بدن فراموش نمی‌کند چه می‌خوانیم؟

بسل ‌ون در کولک در کتاب بدن فراموش نمی‌کند از درمان‌های نوآورانه‌ای از نوروفیدبک و مدیتیشن گرفته تا ورزش و یوگا صحبت می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه آن‌ها را برای درمان تروما به کار برده است. او معتقد است تمام این فعالیت‌ها با فعال‌کردن نوروپلاستیسیته طبیعی مغز، مسیرهای جدیدی را برای بهبودی از تروما ایجاد می‌کنند. براساس تحقیقات بسل‌ ون در کولک و سایر متخصصان برجسته، کتاب بدن فراموش نمی‌کند قدرت فوق‌العادهٔ روابط ما را هم برای آسیب‌رساندن و هم برای التیام نشان می‌دهد و امید جدیدی برای بازیابی زندگی از تروما پیش رویِ علاقه‌مندان قرار می‌دهد.

فهرست مطالب کتاب بدن فراموش نمی‌کند

پیشگفتار: مواجهه با تروما
بخش اول: واکاوی مجدد تروما
فصل اول: درس‌هایی از کهنه‌سربازان جنگ ویتنام
فصل دوم: تحول در فهم ذهن و مغز
فصل سوم: نگاهی به مغز: انقلاب علوم اعصاب
بخش دوم: مغز شما در زمان تروما این‌گونه است
فصل چهارم: فرار برای نجات جان: کالبدشناسی بقا
فصل پنجم: پیوندهای بدن و مغز
فصل ششم: ازدست‌دادن بدن، ازدست‌دادن خود
بخش سوم: ذهن کودکان
فصل هفتم: هم‌فکرشدن: دل‌بستگی و هم‌نوایی
فصل هشتم: به‌دام‌افتاده در روابط: هزینه‌ی سوء‌استفاده و بی‌توجهی
فصل نهم: نقش عشق چیست؟
فصل دهم: ترومای رشدی: همه‌گیری پنهان
بخش چهارم: آثار به‌جای‌مانده از تروما
فصل یازدهم: پرده‌برداشتن از اسرار: مسئله‌ی حافظه‌ی ترومایی
فصل دوازدهم: سنگینی تحمل‌ناپذیر به‌یاد‌آوری
بخش پنجم: مسیرهای رسیدن به بهبود
فصل سیزدهم: رهایی از تروما: مالکیت بر خود
فصل چهاردهم: زبان: معجزه و استبداد
فصل پانزدهم: دست‌کشیدن از گذشته: ای‌ام‌دی‌آر
فصل شانزدهم: توانایی مأوا‌گزینی در بدن: یوگا
فصل هفدهم: کنارهم‌گذاشتن تکه‌ها: خودرهبری
فصل هجدهم: پرکردن حفره‌ها: خلق ساختارها
فصل نوزدهم: سیم‌کشی مجدد مغز: بازخورد عصبی
فصل بیستم: یافتن صدای خود: ریتم‌های دسته‌جمعی و تئاتر
سخن آخر: انتخاب‌های پیشِ رو

اگر از خواندن کتاب بدن فراموش نمی‌کند لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب وقتی بدن نه می‌گوید اثر گبور مته پزشک و نویسندهٔ مجارستانی-کانادایی است. او این کتاب را با تکیه بر تحقیقات علمی ژرف و کارهای بالینی خود نوشته است و به پرسش‌های حیاتی مربوط به رابطه ذهن و بدن و نقشی که استرس و طبیعت عاطفی ما در انواع بیماری‌های شایع مثل‌ آرتروز و سرطان دارد را فاش می‌کند.

• کتاب مغز سرخوش اثر دین برنت کمدین و عصب‌شناس انگلیسی است. او در این کتاب از شادی می‌گوید و این‌که شادی در کجای مغز گنجانده شده و از کدام قسمت مغز سرچشمه می‌گیرد. علت آن چیست و چرا تا این حد به آن نیاز داریم و همچنین توضیح مي‌دهد که چه چیزی باعث می‌شود مغز ما از چیزهای خاصی خیلی خوشش بیاید اما چیزهای دیگری را دوست نداشته باشد.

دربارۀ بسل ون در کولک‌: روان‌پزشک و محقق

بدن فراموش نمي کند

بسل‌ ون در کولک روان‌پزشک، نویسنده، محقق و مربی مستقر در بوستون در 1943 در هلند به دنیا آمد. او مدرک دکترایش را از دانشکدهٔ پزشکی پریتزکر و دانشگاه شیکاگو در سال 1970 اخذ کرد و دورهٔ دستیاری روان‌پزشکی خود را در مرکز بهداشت روانی ماساچوست به پایان رساند. او از دههٔ 1970 تحقیقاتش در زمینهٔ تروما و استرس پس از سانحه را آغاز کرد و پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز، «بدن فراموش نمی‌کند» را در رابطه با همین موضوع نوشت. ون در کولک که قبلاً رئیس انجمن بین‌المللی مطالعات استرس تروماتیک بود به‌عنوان مدیر شبکهٔ ملی تروماتیک کودکان نیز فعالیت می‌کرد. او استاد روانپزشکی در دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه بوستون و رئیس بنیاد تحقیقات تروما در بروکلین، ماساچوست است که خود آن را تأسیس کرد. ون در کولک بیش از 150 مقالهٔ علمی و چهار کتاب منتشر کرده است.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی