

مسیرهای زندگی
نشر هوما منتشر کرد:
کتابی دیگر از روانشناس مشهور سوئیسی، آلیس میلر، که به مطالعهی بیشمارْ شیوههایی میپردازد که از رهگذر آنها خانواده و تجربههای دوران کودکی به شخصیت افراد شکل میبخشند و آنان را به کسانی که هستند بدل میسازند. تجربههای آغازین عشق با رنج چهسان بر روابط بزرگسالیمان تأثیر میگذارند؟ کودکآزاری چه تأثیری بر زندگی بعدی قربانیان دارد؟ نفرت چهسان ریشه میگیرد و رشد مییابد؟ آدمیان چهسان به رهبران فرقهای با خودکامگان سیاسی بدل میشوند؟ میلر از رهگذر شش داستان و دو جستار که برروی هم مسیرهای زندگی را تشکیل میدهند به بررسی این پرسشها و پرسشهای دیگر میپردازد. روایتهای او نشان میدهند که ما با شناخت و فهم گذشتهی خود میتوانیم آیندهمان را تغییر دهیم، بهگونهای که قادریم خویشتن را از نفرین تکرار اشتباههای پدر و مادر خود برهانیم. میلر در این کتاب نیز همچون دیگر کتابهایش کندوکاوی ژرف از اهمیت دوران کودکی به دست میدهد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
آلیس میلر (Alice Miller) با بهرهگیری از روانکاوی و نظریههای نوین روانشناسی مانند نظریهی دلبستگی (Attachment Theory) و تأکید بر خاطرات سرکوبشده (Repressed Memories)، نشان میدهد که اغلب مشکلات روحی و روانی در بزرگسالی ریشه در اتفاقات و روابط اولیهی زندگی دارند.
در هر مورد، تحلیل میلر شامل بررسی رفتار والدین، واکنشهای کودک و چگونگی شکلگیری مکانیزمهای دفاعی مانند انکار، سرکوب، و جایگزینی احساسات است. کتاب در نهایت راهکارهایی برای مواجهه و درمان این زخمهای پنهان ارائه میدهد.
ویژگیهای مثبت کتاب
- روایتهای ملموس و واقعی: برخلاف کتابهای صرفا نظری، «مسیرهای زندگی» با داستانهای حقیقی حس همدلی و درک عمیق ایجاد میکند.
- تحلیل روانشناختی عمیق: آلیس میلر با دانش روانکاوی، از مفاهیمی مثل انتقال، واکنشهای دفاعی و اثرات سوءاستفادهی عاطفی استفاده میکند.
- توجه به اهمیت کودکی: این کتاب به صورت گسترده روی نقش دوران کودکی و تأثیر آن بر روان بزرگسالی تمرکز دارد.
- کمک به درک بهتر خود و دیگران: خواندن آن به افراد کمک میکند بفهمند رفتارهایشان ریشه در چه تجربههایی دارد و چگونه میتوانند با آنها کنار بیایند.
- زبان روان و قابل فهم: برخلاف برخی آثار تخصصی روانشناسی، این کتاب برای عموم مخاطبان نوشته شده است.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
- روانشناسان و مشاوران: برای درک عمیقتر ریشههای مشکلات بیماران و روشهای درمانی مبتنی بر مواجهه با خاطرات آسیبزا.
- افرادی که در گذشته خود زخم دارند: کسانی که احساس میکنند کودکیشان بر زندگیشان تأثیر منفی گذاشته و میخواهند با آن روبرو شوند.
- والدین و مربیان: برای آگاهی بیشتر درباره تاثیر رفتارهایشان بر رشد روانی کودکان.
- دانشجویان روانشناسی و علاقهمندان به حوزهی رشد و درمان: به ویژه کسانی که میخواهند کاربردیتر یاد بگیرند.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
امروزه پژوهشهای متعددی در حوزهی روانشناسی رشد و آسیبهای روانی کودکی تأیید کردهاند که رنجها و تجربیات تلخ دوران کودکی، اثرات مادامالعمر دارند (به ویژه نظریه دلبستگی جان بالبی و مطالعات ماری اینسورث). آلیس میلر با استفاده از داستانهای واقعی، نشان میدهد که انکار و سرکوب این خاطرات باعث بروز افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیت، و رفتارهای مخرب در بزرگسالی میشود.
این کتاب به عنوان یک راهنمای خودشناسی و خوددرمانی، به خواننده یادآوری میکند که برای رهایی از زخمهای روانی باید شجاعانه با گذشته روبرو شد. علاوه بر آن، این کتاب میتواند به درک بهتر دیگران کمک کند و همدلی و مهربانی را در روابط افزایش دهد.
دربارهی نویسنده
آلیس میلر (1923-2010) روانشناس و نویسندهی سوئیسی-لهستانی بود که با تحقیقاتش دربارهی سوءاستفادههای دوران کودکی و تأثیرات آن بر سلامت روان بزرگسالان شناخته میشود. کتاب معروف او «در جستجوی کودک درون» یکی از آثار کلاسیک روانشناسی خودیاری به شمار میرود. میلر از تجربیات شخصی خود و تحلیلهای بالینی استفاده کرد تا صدای کسانی باشد که آسیب دیدهاند و بهدنبال درمان هستند. آثار او در گسترش آگاهی عمومی نسبت به خشونتهای خانوادگی و روانشناسی کودک نقشی مهم داشتهاند.
معرفی کتاب مشابه
وقتی بدن نه میگوید (When the Body Says No) از گبور مته (Gabor Maté)
این کتاب یکی از آثار برجسته در زمینهی روانتنی (Psychosomatic Medicine) است که به بررسی ارتباط عمیق بین استرسهای روانی و بیماریهای جسمانی میپردازد. گبور مته در این اثر توضیح میدهد چگونه فشارهای روانی مزمن، سرکوب احساسات و تجربیات تلخ میتوانند منجر به بروز بیماریهای جدی مانند سرطان، بیماریهای قلبی، اماس و سایر اختلالات مزمن شوند.
نویسنده با استفاده از مطالعات موردی و پژوهشهای علمی، نشان میدهد که بدن ما به گونهای واکنش میدهد که هیچ دروغی نمیتواند بگوید و سرکوب دردهای روانی به شکل بیماری جسمانی ظهور مییابد. این کتاب به خواننده آموزش میدهد که چگونه با شناخت عواطف و پاسخ به نیازهای روانی خود، سلامت جسم و روان خود را حفظ کند.
«وقتی بدن نه میگوید» کتابی مهم برای افرادی است که میخواهند ارتباط بین ذهن و بدن را بهتر بفهمند و به دنبال راهکارهایی برای بهبود سلامت کلی خود هستند.
سخن پایانی
کتاب «مسیرهای زندگی» نوشته آلیس میلر، پلی است بین گذشته و حال، که به ما امکان میدهد ریشههای بسیاری از مشکلات روانی، عاطفی و رفتاری را بهتر بشناسیم و بفهمیم چرا گاهی زندگی ما مسیری دشوار و پرچالش به خود میگیرد. این اثر، نه تنها یک کتاب روانشناسی تخصصی، بلکه سفری انسانی و پر از همدلی است که خواننده را با داستانهای واقعی مواجه میکند و دعوت میکند تا به دردهای نهفته در عمق وجود خود و دیگران نگاه کند.
آلیس میلر با دقت و ظرافت، پرده از زخمهایی برمیدارد که اغلب در دوران کودکی شکل گرفته و در قالب واکنشها و رفتارهای ناخودآگاه ما ظهور مییابند. این زخمها گاهی چنان عمیق و پنهان هستند که حتی خود فرد از منبع آنها بیخبر است. اما میلر به ما نشان میدهد که با شجاعت و آگاهی میتوان این زخمها را شناخت، پذیرفت و به مرور آنها را درمان کرد.
این کتاب به ما یادآوری میکند که مسیر بهبود و رشد فردی از پذیرش گذشته آغاز میشود؛ از شناسایی و مواجهه با آنچه که سرکوب شده، تا رهایی از بندهای روانی و یافتن آزادی درونی. «مسیرهای زندگی» همچنین به ما میآموزد که رفتارهای ما تنها واکنشهایی به تجربیات پیشین نیستند، بلکه فرصتی برای تغییر و خلق زندگی بهتر فراهم میکنند.
خواندن این کتاب، به ویژه برای کسانی که درگیر مشکلات روانی یا عاطفی هستند، میتواند نقطه عطفی در زندگی باشد. زیرا آنها را تشویق میکند که نه به عنوان قربانی، بلکه به عنوان فردی آگاه و قدرتمند، مسیر بهبود را انتخاب کنند.
علاوه بر این، این کتاب به والدین، مربیان و کسانی که در حوزه کمکهای روانی فعالیت میکنند، فرصتی میدهد تا حساسیت و توجه بیشتری به کودکان و تجربیات آنها نشان دهند. چرا که سلامت روان آینده انسانها، از کودکی شکل میگیرد و آگاهی نسبت به این موضوع، میتواند چراغ راهی برای نسلهای آینده باشد.
در نهایت، «مسیرهای زندگی» تنها یک مطالعهی روانشناختی نیست؛ بلکه دعوتی است به همدلی، به شفقت نسبت به خود و دیگران و به امیدی که در دل همه ما وجود دارد. امید به اینکه با شناخت، پذیرش و درمان زخمهای گذشته، میتوان زندگیای سرشار از آرامش، خوشبختی و معنا ساخت.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
کلودیا و دنیل دههی شصت در دانشگاه بارکلی همدوره و دلدادهی هم بودند. کلودیا در میان دانشجویان به این مشهور بود که شنوندهی خوبی است، اما او را کسی نیز میشناختند که از دیگران بسیار دوری میکند. در رابطهی فیزیکیشان، تجربهی دنیل از او خونگرمی و بخشندگی بود، اما نوعی بیاعتمادی عمیق، توداری ترسناک نیز در او حس میکرد. به نظر میرسید کلودیا آرزومند صمیمتی صاف و ساده و بیتکلف است، اما در عین حال اکراه داشت که خودش را رها کند. انگار در برابر چیزی از خودش دفاع میکرد، اما دنیل نمیدانست چه چیزی. یک روز کلودیا بیمقدمه و ناگهانی اعلام کرد که قصد ازدواج با مکس را دارد. مکس؟ از نظر دنیل، هیچ دو نفری پیدا نمیشدند که کمتر از کلودیا و مکس وجه مشترک داشته باشند.
بعدها خود دنیل نیز ازدواج کرد. ازدواجش رضایتبخش نبود، اما پس از طلاق با مونیکا آشنا شد و با او توانست همان رابطهای را داشته باشد که همواره آرزومندش بود.






شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













