هفتاد و پنج برگ

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
256

علاقه مندان به این کتاب
5

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب هفتاد و پنج برگ

انتشارات چشمه منتشر کرد:
صندلی های حصیری گران قیمت را به زیر ایوان برده بودند چون باریدن چند قطره باران آغاز شده بود و پدر و مادرم پس از دمی استقامت بر صندلی های آهنی، برگشته بودند و در امان نشسته بودند اما مادر بزرگم موهای جوگندمی در باد، گردش سریع و تک و تنهای خود را در راه های مشجر ادامه می داد چون بر این باور بود که به ییلاق می آییم تا در هوای آزاد باشیم و دل عالمی بسوزد به حال کسی که از هوا بهره نمی برد. سر به بالا دهانش باد را نفس میکشید باد می وزید و او را وا می داشت تا بگوید بالاخره نفسی کشیدیم. قدم تند میکرد و گویی نه باران را احساس می کرد که آرام آرام به وجودش نفوذ می کرد و نه تمسخرهای خان عمویم را که از ایوان فریاد میزد «آدِل، باران دلپذیر است؛ خوب است مگر نه؟ برای لباس جدیدت خوب است.» (با) این حرف تلاش میکرد موذیانه پدر بزرگم را با خود همداستان کند و او به تکان دادن سرش اکتفا کرد البته خنده دار است که هرگز مثل همه نیست. این حرف را می زد چون به آن باور داشت. اما به این دلیل نیز این حرف را می زد که آن زن هرگز شبیه او نبود و شاید به این دلیل که در ژرفای ذهنش هر چند نمی پذیرفت _ مطلقاً مطمئن نبود همیشه حق با او باشد معذب نبود که «همه» را با خود همراه کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی