

انتشارات نیماژ منتشر کرد :
آنچه در «لمس» انتظار شما را میکشد:
به همین سادگی متهم به قتل و مقتول بعدی شده بود. تا آن روز مرگ شوخیای تلخ میان تاریکی بود اما حالا آنقدر این شوخی دور و بیعلت به او نزدیک شده بود که دیگر درست آن را نمیدید. وقتش بود بفهمد تو زندگی همهچیز همینطوری علیه آدم است و خوشبختی آنقدر آرام میآید و میرود که دیگر نمیشود آمدن و رفتنش را فهمید. ما تو زندگی دو جور داستان داریم. داستانهایی که قبل از تو یک بدبخت دیگری ثابتشان کرده است و داستانهایی که یکی باید پیدا بشود و از جانش بگذرد تا بتواند ثابتشانکند: دنیا لب تا لب پُرشده است از چیزهایی که اصلاً وجود ندارند، اما باز روی ما تأثیر خودشان را میگذارند. یکی از حُسنهای بازداشتگاه این است که میتوانی به گذشتهات نگاه کنی و بفهمی چرا میخواهی این بلاها را سرخودت بیاوری و چرا فکر کردن بزرگترین عذاب، لذت و گناه زندگی است :تهِ خط هر آدمی آن جاست که نه میتواند تسلیم شود و نه
میتواند بجنگد.
دربارهی نویسنده:
محمدرضا کاتب، متولد 1345، تهران.
محمدرضا کاتب نوشتن را از ابتدای دههی60 آغاز کرد.حاصل یک دهه تلاش او چندین رمان و مجموعهداستان برای نوجوانان بود. در سال 1371 با چاپ رمان پری در آبگینه به ادبیات بزرگسال روی آورد .او در این سالها برای آثارش جوایز بسیاری دریافت نموده است. بعضی از رمانهای محمدرضا کاتب:«دوشنبههای آبی ماه»، «- آمدهام؟ – شاید!»، «هیس»، «پستی»، «وقت تقصیر»، «آفتابپرست نازنین»، «رامکننده»، «بیترسی»، «چشمهایم آبی بود»، «بالزنها»، «دورشدن»و…
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













