

سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی
انتشارات ققنوس منتشر کرد:
کتاب سفری فلسفی در جستجوی معنای زندگی در چهار بخش آرای چهار نویسنده و فیلسوف قرن نوزدهم و بیستم دربارۀ معنای زندگی را میکاود: تولستوی، ویتگنشتاین، سارتر و کامو. به گمان یووال لوری، مؤلف کتاب، هر یک از این چهار نویسنده جنبهای از اَبعاد مسئلۀ معنای زندگی را روشن کردهاند.
هرچند لوری به پرسشهای رایج در بحث معنای زندگی صریحاً اشاره نمیکند، در گزارش او از آرای آن چهار متفکر رد پای برخی از پرسشهای مهم در مسئلۀ معنای زندگی را میتوان پی گرفت: آیا معنای زندگی اساساً کشفشدنی است یا آفریدنی؟ اگر کشفشدنی است، به چه روشی میتوان آن را کشف کرد؟ اگر آفریدنی و جعلکردنی است، آیا برای ابداع معنای زندگی قید و بندی وجود دارد، یا هر معنایی را میتوان برای زندگی جعل کرد؟ نسبت معنای زندگی با اخلاق چیست؟ آیا معنای زندگی واحد است یا متعدد؟ آیا معنای زندگی همگان یکسان است یا معنای زندگی افراد میتواند متفاوت باشد؟ اصلاً ضرورتِ (منطقی یا اخلاقی یا روانشناختیِ) زندگی معنادار در چیست؟ چرا نتوان زندگیِ بیمعنا داشت؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی اثر یووال لوری
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی کتاب سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی:
چرا باید کتاب سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی:
«تولستوی در اعتراف خود از آرای بدبینانهٔ آرتور شوپنهاورِ فیلسوف یاد میکند و آن را یکی از سرچشمههای توجهش به بیمعنایی زندگی میشمارد. وی در همین زمینه ذکری هم از کوهِلِت در کتاب مقدس به میان میآورد، از نظرات بدبینانهاش راجع به راههای گوناگونی که کوشیده است برای زندگی در پیش گیرد میگوید و به نتیجهٔ تلخی که از پی همهٔ آن تلاشها گرفته است اشاره میکند: «همهچیز بطالت است و پی کردن باد.» انتقادات تندی که این دو متفکر نامدار، یکی از عهد باستان و دیگری متعلق به عصر مدرن، در مورد زندگی طرح کردهاند باور تولستوی به بیمعنایی زندگی را ریشهدار تر میکند و او را هر چه بیشتر در کام نومیدی فرو میبرد. اما تقریباً در اواخر کتاب روشنایی کمرمقی پدیدار میشود. تولستوی میگوید این فکر به ذهنش رسید که اگر بتواند چیزی والاتر و فراتر از میل فانی و گذرای خود به زیستن را تکیهگاه زندگی قرار دهد، زندگیاش معنا خواهد داشت. این امر مثلاً در صورتی تحقق مییافت که زندگی او فقط عرصهٔ تجلی میل شخصیاش جهت رسیدن به بعضی اهداف خاصی نمیبود، بلکه مشیت خداوند را نیز جامهٔ عمل میپوشاند، مشیتی که وی را به اهدافی سوق میدهد که خداوند در مسیر آدمیان مینهد و میخواهد برای نیل به آن با جدیت بکوشند. اما اشکال کار به تعبیر خود تولستوی این است که او فرزند زمانهٔ خویش است، انسان مدرنی که فلسفه به او آموخته است که امکان ندارد بتوان از خداوند و مشیت او هیچگونه شناختی حاصل کرد.»
«تولستوی مدتی پس از انتشار اعتراف داستانی با عنوان مرگ ایوان ایلیچ نوشت و در آن با بیانی قدرتمند شرح داد که وقتی به این قضیه اندیشیده که زندگی هیچ معنایی ندارد، چه دلهرهای را از سر گذرانده است تولستوی در این داستان شرح میدهد که چگونه مردی به اسم ایوان ایلیچ متوجه میشود که در شُرُف مرگ است. او وقتی به این موضوع پی میبرد زندگیاش را عاری از معنا میبیند و این تجربه در ژرفای وجودش ریشه میدواند و بهشدت مایهٔ آزارش میشود. داستان از پایان ماجرا آغاز میگردد: اعلامیهای مختصر در روزنامهها چاپ میشود و خبر درگذشت قاضی ایوان ایلیچ را به آگاهی عموم میرساند. همکاران ایوان در دادگاه، که به دنبال بیمار شدنش چند وقتی است او را ندیدهاند، موقعی که خبر درگذشت او را در ستون آگهی ترحیم روزنامه میخوانند، لحظاتی اندوهگین میشوند، ولی نوعی احساس آسودگی هم دارند که این اتفاق برای خودشان پیش نیامده است، بعد هم روال معمول زندگی را از سر میگیرند. کل معنای زندگی ایوان ایلیچ در نظر آشنایانش به طور خلاصه از این قرار است: مختصر اعلانی در روزنامه که روز بعد همراه بقیهٔ زبالهها دور ریخته میشود و جایش را به اخبار گذرای دیگر میدهد، به اضافهٔ اندوهی شدید اما کوتاهمدت بابت درگذشت او.»
در کتاب سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی چه میخوانیم؟
اگر از خواندن کتاب سفر فلسفی در جستجوی معنای زندگی لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب معنای عمیق زندگی اثر پردراگ چیچوواتسکی دانشیار فلسفه و مطالعات صلح در کالج صلیب مقدس در ووستر است. او در این کتاب به یکی از اساسیترین پرسشهای فلسفی پرداخته است و نظریات مختلف فلسفی در مورد معنای زندگی را برای خوانندگان عمومی توضیح میدهد و این تفکرات را به عرصهٔ عمل و زندگی روزمره میکشاند.
دربارۀ یووال لوری: استاد فلسفه

شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













