%20


میخواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوک بوکی کرده ام (2)
0٫0
(0)
0 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
104٬000 تومان
130٬000
دفعات مشاهده کتاب
2156
علاقهمندان به این کتاب
21
میخواهند کتاب را بخوانند.
2
کتاب را پیشنهاد میکنند
2
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
نشر مون منتشر کرد:
|تنهاترین آدم دنیا کسی است که کمک نمیگیرد...| بِک سههی در طول زندگی بارها متوجه شده بیهیچ دلیل روشنی با علائم افسردگی دستوپنجه نرم میکند؛ وضعیت سردرگمکنندهای که در آن با وجود تمایل به مرگ، هنوز از چیزهای کوچکی مثل دوکبوکی، غذای محبوب کرهای لذت میبرد. کتاب حاضر متن گفتوگو میان او و روانپزشکش در جلسات مشاوره، یادداشتهایش دربارۀ سوژههای موردبحث هر جلسه و پینوشتی دربارۀ زندگی بعد از دورۀ درمانش است. ازمتن کتاب به وضعیت روحی ضدونقیضی که در آن هم تشنۀ صمیمیتی و هم میخواهی فاصلهات را با دیگران حفظ کنی، معضل جوجهتیغی میگویند. همیشه دلم میخواست تنها باشم ولی درعینحال از تنهایی بدم میآمد.
فروشگاه اینترنتی ۳۰بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786228312132
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
152 صفحه
نوبت چاپ
3
وزن
135 گرم
سال انتشار
1403
کتاب «میخواهم بمیرم ولی باز هوس دوکبوکی کردهام» (I Want to Die But I still Want to Eat Tteokbokki) خاطراتِ درمانیِ بک سهی (Baek Sehee) نویسندهٔ جوان کرهای است که جلد اول آن با عنوان «میخواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کردهام» در سال ۲۰۱۸ منتشر و تبدیل به پرفروشترین کتاب سال کره جنوبی در این ژانر شد. بک سهی در این کتاب گفتوگوهای خود با روانپزشکش در مورد افسردگی را تعریف کرده و درعینحال به مباحث دیگری مانند سلامت روان و خودشناسی نیز میپردازد. بک سهی در این کتاب بهطرزی هوشمندانه خاطرهنویسی و خودیاری را ترکیب کرده است و نگاهی صمیمانه به تجربهٔ یک بیمار و درمان انداخته و تجزیه و تحلیل خودش از جلسات را نیز در کتاب ذکر کرده است.
دربارهٔ کتاب
.
کتاب «میخواهم بمیرم ولی باز هوس دوکبوکی کردهام» جلد دوم از کتاب مشهور بک سهی نویسندهٔ کرهای است که به طرز صادقانهای مبارزهٔ مداوم خود با افسردگی و اضطراب را مستند کرده است. این کتاب مانند جلد اول آن به صورت گفتوگوهایی بین نویسنده و روانپزشکش نوشته شده است و چالشهای روزمرهٔ زندگی با مشکلات سلامت روان، احساس شک به خود، پوچی، شرم و تناقضات زندگی را بررسی میکند.از طریق این گفتوگوها با سازوکار درونی ذهن بک سهی نیز آشنا خواهید شد و شاهد تلاشش برای درک احساسات متناقض یا طاقتفرسایش در مورد موضوعات مختلف خواهید بود. درعینحال این کتاب روایتی ملایم و تقریباً امیدوارکننده در مورد بهبودی و دلسوزی است. بک سهی از استعارههای قابل درک برای نمادپردازی شادیهای کوچک و ملموس زندگی استفاده کرده است.
او به جای ارائهٔ یک درمان دراماتیک، فرآیند تدریجی و غیرخطی بهبودی و یادگیری زندگی با چالشهای سلامت روان را نشان میدهد. کسانی که همین بار نامرئی را روی دوش خود احساس میکنند یا با همین مشکلات دستوپنجه نرم کردهاند، بسیار با این کتاب ارتباط برقرار خواهند کرد.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.
«میخواهم بمیرم ولی باز هوس دوکبوکی کردهام» کاوشی صادقانه و بیپروا در سلامت روان است که روایت شخصی را با گفتوگوی درمانی ترکیب کرده است. این کتاب نگاهی نادر به واقعیتهای روزمرهٔ زندگی با افسردگی و اضطراب دارد و تجربهٔ واقعی بیماری روانی را ملموس و قابل درک نمیکند. سبک مکالمهٔ بین نویسنده و روانپزشک باعث شده تا بتوانید به راحتی مفاهیم پیچیدهٔ روانشناسی را درک کنید و یاد بگیرید که چطور با چالشهای عاطفی دستوپنجه نرم کنید. ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:• داستانسرایی صادقانه و خام: بک سهی عمیقترین آسیبپذیریهای خود را بدون اغراق یا تظاهر به اشتراک میگذارد و هر کسی که با چالشهای سلامت روان روبهرو شده، تجربیاتش را به راحتی درک خواهد کرد.
• قالب گفتگوی درمانی: گفتگوها با روانپزشک او، ایدههای پیچیدهی روانشناسی را به بازتابهای قابل فهم تجزیه میکند و به خوانندگان اجازه میدهد تا بینشهای سلامت روان را به روشی طبیعی و جذاب درک کنند.
• انسانی جلوه دادن بیماری روانی: نویسنده از طریق تجربیات کوچک روزانه، مانند عشقش به دوکبوکی، نشان میدهد که شادیهای کوچک زندگی در کنار مبارزات عمیق وجود دارند و به خوانندگان هم آرامش و هم واقعگرایی میدهد.
• نثر قابل فهم و مرتبط: سبک نوشتار ساده، گرم و محاورهای است و موضوعی سنگین را برای مخاطبان گسترده قابل فهم میکند.
• تمرکز بر بهبودی تدریجی: کتاب به جای ارائه یک راه حل ایدهآل، بر فرآیند غیرخطی و مداوم درک خود تأکید میکند که صبر و شفقت به خود را تشویق میکند.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
این کتاب مناسب هر کسی است که با چالشهای سلامت روان از جمله افسردگی، اضطراب یا خلقوخوی پایین روبهرو شده است. همچنین این کتاب مناسب افرادی است که دوستان یا اعضای خانوادهشان دچار مشکلات سلامت روان شدهاند تا بتوانند همدلی و بینشی نسبت به وضعیت آنها پیدا کنند. این کتاب همچنین مناسب درمانگران و روانشناسان است تا مطالعهٔ این کتاب را به مراجعین خود توصیه کنند و روند درمانی را راحتتر پیش ببرند.چرا کتاب «میخواهم بمیرم ولی باز هوس دوکبوکی کردهام» را بخوانیم؟
.
• همدلی واقعی برای مبارزات سلامت روان: قدرت کتاب در تصویرسازی خام و صادقانه آن از افسردگی و اضطراب نهفته است. بک سهی با به اشتراک گذاشتن تجربیات خود بدون اغراق یا دراماتیزه کردن آنها، باعث میشود خوانندگان احساس کنند که درک شدهاند، چه خودشان با مبارزات مشابهی روبرو باشند و چه از کسی که با آنها روبرو است حمایت کنند. این دیدگاه همدلانه به کاهش انگ اجتماعی کمک میکند و آگاهی عمیقتری از چالشهای روزانهای که مسائل سلامت روان به همراه دارد، ایجاد میکند. • ارائهٔ بینشهای عملی از طریق گفتگوی درمانی: قالب مکالمه با روانپزشک او به خوانندگان این امکان را میدهد که فرآیندهای فکری، استراتژیهای مقابله و بازتابهایی را که از درمان حاصل میشود، ببینند. این گفتگوها مفاهیم روانشناختی را قابل فهم میکنند و به خوانندگان کمک میکنند تا راههایی را برای نزدیک شدن به مشکلات عاطفی خود یا درک بهتر سفرهای سلامت روان دیگران بیاموزند.
• اهمیت شادیهای کوچک در زندگی را برجسته میکند: بک سهی از تجربیات سادهٔ روزمره مثل خوردن دوکبوکی، به عنوان استعارههایی برای لذتهای کوچک زندگی استفاده میکند که حتی زمانی که احساس ناامیدی میکنیم، ما را محکم نگه میدارند. این دیدگاه خوانندگان را تشویق میکند تا منابع کوچک آسایش و معنا را پیدا کرده و قدردان آنها باشند و نشان میدهد که بهبودی و خوشبختی همیشه نیازی به اقدامات بزرگ ندارند، بلکه میتوانند به روشهای کوچک و مداوم پدیدار شوند.
• تشویق به صبر و شفقت به خود: این کتاب به جای ارائه یک راه حل ایدهآل، بر ماهیت غیرخطی و مداوم بهبودی تأکید میکند. این کتاب به خوانندگان میآموزد که شکستها طبیعی هستند، پذیرش خود بسیار مهم است و رشد شخصی اغلب به تدریج حاصل میشود و رویکردی واقعبینانه و دلسوزانه به سلامت روان ارائه میدهد.
کتاب «میخواهم بمیرم ولی باز هوس دوکبوکی کردهام» را بخوانید تا بتوانید به راحتی با مشکلات سلامت روان آشنا شوید. نویسنده در این کتاب نشان میدهد که حتی در بحبوحهٔ مبارزه، شادیهای کوچک زندگی و دلسوزی برای خود میتواند بسیار مهم باشد. این کتاب صداقت، ارتباطپذیری و تأمل عملی خاصی دارد و به خواننده این امکان را میدهد که پیچیدگی افسردگی و همچنین روشهای ظریف بهبودی را درک کنند. از طریق تجربیات شخصی نویسنده و مکالماتش با روانپزشک، میتوانند همدلی را بیاموزید و مبارزه با مشکلات سلامت روان را یاد بگیرید.
دربارهٔ نویسنده
.
بک سههی در 1990 در کرهٔ جنوبی به دنیا آمد و قبل از اینکه به مدت پنج سال در یک مؤسسهٔ انتشاراتی کار کند، در دانشگاه در رشتهٔ نویسندگی خلاق به تحصیل پرداخت. او به مدت ده سال تحت درمان روانپزشکی برای دیستایمیا (افسردگی خفیف مداوم) قرار گرفت که موضوع مقالههای او شد و سپس کتابهای «میخواهم بمیرم اما هوس دوکبوکی کردهام» و «یک و دو» را در رابطه با همین موضوع نوشت.معرفی کتاب مشابه: گیاهی به نام خودم (I Decided to Raise a Plant Called Myself)
.
کتاب «گیاهی به نام خودم» اثر کیم اینجو (Jin Yinzhu) نویسندهٔ کُرهای است که لحنی شاعرانه و دروننگر دارد و برای پرورش سلامت عاطفی و عشق به خود نوشته شده است. حس میکنید در مقابل سرعت زندگی کم آوردهاید؟ از فشار اجتماعی یا عاطفی خسته شدهاید یا در زندگی روزمره غرق شدهاید و نیاز به فضایی آرام دارید تا بتوانید دوباره با خودتان ارتباط برقرار کنید؟ در دنیای پُر از شلوغی و هیاهو، گاهی نیاز داریم تا در سکوت به زندگی کوچکی که خودمان خلق کردهایم، توجه کنیم. شاید بد نباشد گیاهی به نام خودمان بکاریم و داستان زندگی خود را مرور کنیم و در کنارش دوباره با طبیعت و یادگیری، صبر و مراقبت ارتباط برقرار کنیم. نویسنده در این کتاب با الهام از استعارهٔ مراقبت از خود مانند یک گیاه، خوانندگان را تشویق میکند تا در هرجومرج زندگی مُدرن، از دنیای درونی خود مراقبت کنند. این کتاب به شما می آموزد که چطور در دنیای امروز، از لحظات ساده و آرامش بخش برای پیدا کردن آرامش درونی بهره ببرید. این کتاب، یک سفر کوچک به دنیای سبز و پر از امیدی است که میتواند چشم انداز جدیدی از زندگی را بر روی شما بگشاید.این کتاب از لحاظ موضوعی بسیار به کتاب «میخواهم بمیرم ولی باز هوس دوکبوکی کردهام» نزدیک است و به بررسی مضامین خوداندیشی، آسیبپذیری و مبارزات روزمره سلامت روان و احساسات میپردازد. هر دو کتاب، حکایات شخصی را با تفسیر دروننگرانه ترکیب میکنند و نشان میدهند که چگونه اعمال کوچک و معمولی مانند پرورش یک گیاه یا لذت بردن از غذای مورد علاقه، میتوانند به عنوان مکانیسمهای مقابله و منابع آرامش در دوران سخت عمل کنند. نویسندگان صادقانه ترسها، اضطرابها و خواستههای درونی خود را به اشتراک میگذارند و حس صمیمیت و ارتباطپذیری را برای خوانندگانی که در حال گذر از چالشهای عاطفی خود هستند، ایجاد میکنند. از جمله شباهتهای هر دو کتاب میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
• تمرکز بر مراقبت از خود و دلسوزی برای خود: هر دو بر اهمیت رسیدگی به رفاه عاطفی و روانی خود تأکید دارند.
• ترکیبی از داستانسرایی شخصی و دروننگری: هر کتاب از تجربیات شخصی نویسنده برای بررسی مضامین بزرگتر زندگی، مانند مبارزه و رشد استفاده میکند.
• آسیبپذیری و صداقت: نویسندگان آشکارا در مورد ترسها، اضطرابها و ناامنیهای خود صحبت میکنند و روایتها را قابل درک و انسانی میسازند.
• یافتن معنا در زندگی روزمره: هر دو برجسته میکنند که چگونه اقدامات کوچک مانند پرورش گیاه یا خوردن غذای دلچسب، میتوانند حمایت عاطفی و بینش ایجاد کنند.
• کاوش در سلامت روان: این کتابها به پیچیدگیهای افسردگی، تنهایی و پذیرش خود به شیوهای ظریف و قابل فهم میپردازند.
سخن پایانی
.
«میخواهم بمیرم ولی باز هوس دوکبوکی کردهام» دومین جلد از اثر معروف بک سهی نویسندهٔ کرهای است که پارادوکس احساسات انسانی را با صداقتی قابل توجه به تصویر کشیده است. او در این کتاب صادقانه نشان میدهد که چگونه میتوان همزمان ناامیدی و میل، پوچی و هوس را احساس کرد. او در کتابش نشان میدهد که مشکلات سلامت روان، مانند نمایشهای دراماتیک نیستند که مجبور باشید فوراً آنها را برطرف کنید، بلکه سفرهایی هستند که آرام و اغلب به صورت نامرئی در زندگی شما ظاهر میشوند. او با اشتراک گذاشتن تجربیات و افکار و گفتوگوهای سادهٔ خود با روانپزشکش، احساساتی که بسیاری پنهان میکنند را عادی جلوه داده و نشان میدهد که اذعان به درد، اولین قدم به سوی درک و رشد است.
او در این کتاب نشان میدهد که شادیهای کوچک مثل هوس خوردن غذایی خاص، جرقهای کوچک از لذت است که ما را به زندگی پیوند میدهد؛ حتی زمانی که در تاریکترین نقطه هستیم. او در این کتاب به خواننده نشان میدهد که امید همیشه با حرکات بزرگ به دست نمیآید، بلکه میتوان آن را در اعمال بسیار ساده یافت.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
وقتی کوچک بودم دغدغهای دربارهٔ تنم نداشتم. تنها چیزی که در این مورد خیلی نگرانم میکرد اگزما بود، آخر بعید بود کسی دربارهٔ هیکلم نظری بدهد. تنها چیزی که یادم میآید این بود که هیکلم توی چشم نبود. فقط عاشق غذاخوردن بودم و از آنجا که در سالهای دبستان و اوایل دورهٔ راهنمایی قد کشیدم، بدون رژیم میتوانستم وزن متناسبم را حفظ کنم.ولی یکی از روزهای تعطیلات زمستانی سال سوم راهنمایی که با بلوز آستین کوتاه داشتم تلویزیون تماشا میکردم، ناگهان خواهر بزرگترم به من توپید: «هی، این چه بازوییه تو داری؟ چرا اینقدر چاق شدی؟ چهت شده؟» همان روزها یک نفر در تالار گفتوگوی ناشناس اینترنتی نوشته بود که من چاق به نظر میرسم. برای اولینبار نگران شدم که نکند مشکل اضافهوزن داشته باشم و سراغ مقایسهٔ هیکل خودم با دخترها و زنهای دیگر رفتم. نفرت کمکم در تصورم از بدن خودم رخنه کرد. «من چربی شکم دارم، ولی این دختره نداره. بازوهام چاقن، ولی بازوهای اون دختره لاغرن.» گوشت شکم، صورت و بازوهایم هدف نفرتم قرار گرفتند.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم














104٬000 تومان
130٬000
%20










































